Farsi Dictionary

Zoo

(.n) :باغ وحش.(-Zoo) :پيشوند بمعني حيوان - جانور و متحرك.

Zoo ecology

قسمتي از علم جانور شناسي كه در باره روابط جانور با محيط خود بحث ميكند، بوم شناسي حيواني.

Zooflagellate

(زيست شناسي) اغازيان شبه گياه فاقد خاصيت جذب نور.

Zoogamete

(زيست شناسي) سلول ، جنس متحرك(مخصوصا در مورد جلبكها).

Zoogenic

(zoogenous) (ج.ش.) بچه زا، بچه گذار، زاينده ، زايا.

Zoogenous

(zoogenic) (ج.ش.) بچه زا، بچه گذار، زاينده ، زايا.

Zoogeographer

كارشناس جغرافياي حيواني.

Zoogeographic

(zoogeoraphical) وابسته به جغرافياي حيواني.

Zoogeographical

(zoogeoraphic) وابسته به جغرافياي حيواني.

Zoogeography

جغرافياي حيواني.

Zoographic

وابسته به جانور شناسي تطبيقي و توصيفي.

Zoographical

وابسته به جانور شناسي تطبيقي و توصيفي.

Zoography

جانور شناسي تطبيقي ، علم توصيف جانوران وخوي انان.

Zooid

(زيست شناسي) جانورسان ، شبيه جانوران ، شبه جانور، شبه حيوان ، زيوه.

Zooks

علا مت تعجب ، عجبا، زكيسه.

Zoolatry

پرستش حيوانات ، حيوان پرستي.

Zoological

وابسته به جانور شناسي ، حيوان(به شوخي).

Zoological garden

باغ وحش.

Zoologist

جانور شناس ، ويژه گر جانورشناسي.

Zoology

جانور شناسي ، حيوان شناسي.

Zoom

هواپيما را با سرعت وبازاويه تند ببالا راندن ، زوم ، با صداي وزوز حركت كردن ، وزوز، بسرعت ترقي كردن يا بالا رفتن ، (در فيلمبرداري) فاصله عدسي را كم و زياد كردن.

Zoom lens

عدسي دوربين عكاسي داراي كانون متغير.

Zoometry

اندازه گيري اندامهاي جانوران.

Zoomorphic

داراي خدايان مجسم بشكل جانور، شبيه جانور، جانورسان

Zoomorphism

تجسم خدا يا خدايان بشكل حيوانات پست ، استعمال اشكال حيوانات در هنر بعنوان علا ءم مخصوص.

Zoon

(ج.ش) تنها محصول يك نطفه واحد(در مقابل Zooid)، هر يك از حيوانات منفرد متعلق به حيوان مركب.

Zooparasite

انگل حيواني ، حيوان انگل.

Zoophagous

جانور خوار، گوشتخوار.

Zoophilic

(zoophilous) علا قمند به جانور، حيوان دوست.

Zoophilous

(zoophilic) علا قمند به جانور، حيوان دوست.

Zoophyte

جانور گياه سان ، (ج.ش.) انواع جانوران مهره داري كه رشد انها شبيه گياه ميباشد.

Zooplankton

(ج.ش.) جانور ريز شناور بر سطح دريا.

Zoospore

(گ.ش.) هاگ تاژكدار غير جنسي جلبك.

Zootechnical

وابسته به فن تربيت حيوانات.

Zootechnician

كارشناس تربيت حيوانات ، ويژه گر اهلي كردن جانوران.

Zootechnics

(zootechny) روش تربيت و رام كردن جانوران ، فن اهلي كردن جانوران و حيوانات وحشي.

Zootechny

(zootechnics) روش تربيت و رام كردن جانوران ، فن اهلي كردن جانوران و حيوانات وحشي.

Zootomy

تشريح حيوانات ، جانور شكافي.

Keyword

Criteria