Farsi Dictionary

Yea

اري ، بله ، در حقيقت ، بلكه ، راي مثبت.

Yean

بچه اوردن (بزو گوسفند)، بره زاييدن.

Yean round

در تمام سال ، كار كننده در تمام سال.

Yeanling

نوزاده بره ، بزغاله.

Year

سال ، سنه ، سال نجومي.

Yearbook

سالنامه ، گزارشات سالا نه.

Yearling

ادم يكساله ، گياه يك ساله.

Yearlong

يكسال تمام ، يكساله.

Yearly

ساليانه ، همه سال ، سال بسال.

Yearn

ارزو كردن ، اشتياق داشتن ، مشتاق بودن.

Yeast

مخمر، (مج.) خميرمايه ، خميرترش ، تخميرشدن.

Yeasty

مخمر مانند، داراي ماده تخميري ، خميردار، خمير مايه دار.

yearning

حسرت

yeast infection

عفونت قارچي

Keyword

Criteria