Writ |
حكم ، نوشته ، ورقه ، سند. |
Writable |
قابل درج ، نوشتني. |
Write |
نوشتن ، تاليف كردن ، انشا كردن ، تحرير كردن. |
Write down |
نوشتن ، بعنوان يادداشت و براي ثبت نوشتن. |
Write in |
درج كردن ، ثبت. |
Write in vote |
راي كتبي ، راي دادن به كسي كه نامش در ليست كانديدهاي حزبي نيست. |
Write off |
حذف ، كسر كردن ، سوخت شده ، محسوب كردن. |
Write up |
شرح چيزي را نوشتن ، با اب و تاب شرح دادن. |
Writer |
نويسنده ، مولف ، مصنف ، راقم ، نگارنده. |
Writhe |
(از شدت درد يا شرم) بخود پيچيدن ، پيچ و تاب خوردن ، ازرده شدن. |
Writhen |
پيچ خورده ، تاب خورده ، درهم پيچيده ، عبوس. |
Writing |
خط، دستخط، نوشته ، نوشتجات ، نويسندگي. |
Writing desk |
ميز تحرير. |
Written |
نوشتاري ، كتبي. |