Wise |
خردمند، دانا، عاقل ، عاقلا نه ، معقول ، فرزانه. |
Wise |
كلمه پسونديست بمعني' راه و روش و طريقه و جنبه' و' عاقل.' |
Wise acre |
كسيكه ادعاي عقل ميكند ولي نادان است. |
Wise guy |
مردرند، ادمي كه خود را دانا پندارد، نادان دانانما. |
Wisecrack |
حرف كنايه دار يا شوخي اميز، حرف كنايه دار زدن. |
Wisecracker |
لطيفه گو، كسيكه حرف كنايه دار يا شوخي اميز ميزند. |
Wisenheimer |
(weisenheimer) كسيكه معلومات سطحي در همه چيز دارد. |
Wisent |
(ج.ش.) گاو ميش كوهان دار اروپايي. |
wisely |
عاقلانه |