Farsi Dictionary

Wire

سيم ، مفتول ، سيم تلگراف ، سيم كشي كردن ، مخابره كردن.

Wire gauge

مقياس اندازه گيري ضخامت سيم يا ورق فلز.

Wire gauze

تور ظريف سيم مانند.

Wire glass

(glass wired) شيشه داراي شبكه سيمي در متن ان.

Wire netting

بافت توري سيمي.

Wire puller

(امر.) سيم كش ، شخص اب زيركاه و مرموز.

Wire rope

طناب سيمي.

Wire service

خبر گزاري.

Wired glass

(glass wire) شيشه داراي شبكه سيمي در متن ان.

Wiredraw

حديده كردن ، مفتول كردن ، بشكل سيم در اوردن ، زياد باريك شدن ، زياد طول دادن.

Wiredrawn

مثل سيم ، طويل و ظريف ، برتر.

Wirehair ed

(ج.ش.) سگ داراي پشم زبر.

Wirehaired terrier

(ج.ش.) سگ تري ير داراي پشم زبر.

Wireless

بي سيم ، تلگراف بي سيم ، با بي سيم تلگراف مخابره كردن ، (انگليس) راديو.

Wireman

سيم كش.

Wirephoto

عكسي كه بوسيله بي سيم فرستاده ميشود، بوسيله بي سيم عكس فرستادن.

Wirer

سيم كش.

Wirerecorder

دستگاه ضبط صوت.

Wiretap

ضبط و كنترل سري مكالمات ، (با دستگاه ضبط صوت)استراق سمع كردن.

Wiretapper

جاسوس يا ماشيني كه مكالمات را بطور سري ضبط ميكند.

Wireway

سيم تلگراف و تلفن ، سيم هادي.

Wirework

كارهاي سيمي (مثل تور سبد و غيره)، سيم سازي(در جمع) بند بازي و اكروبات ، كارخانه سيم سازي.

wired

سيمي

Keyword

Criteria