Farsi Dictionary

Winter

زمستان ، شتا، قشلا ق كردن ، زمستانرا بر گذار كردن ، زمستاني.

Winter crookneck

(گ.ش.) كدوي زمستاني ، كدوي گردن كج زمستاني.

Winter kill

در سرماي زمستان از بين رفتن ، زمستان كش.

Winter melon

خربوزه انباري ، خربوزه شيرين انباري.

Winter quarters

پادگان زمستاني ، اقامتگاه زمستاني ، قشلا ق.

Winter squash

(گ.ش.) كدوي حلوايي ، كدوي اسلا مبولي ، كدوي زرد.

Winterberry

(گ.ش.) راج زمستاني (aquifoliaceae).

Winterbourne

رودي كه در زمستان جاري ميشود (ودر تابستان خشك است).

Winterer

بسر برنده زمستان ، زمستان ، جانوري كه زمستان را بسر ميبرد.

Winterish

زمستاني ، مناسب براي زمستان.

Winterization

زمستاني شدن ، بصورت زمستاني در امدن.

Winterize

اماده براي زمستان شدن ، خود را براي مقابله با سرماي زمستان اماده كردن.

Wintertide

فصل زمستان.

Wintery

(wintry) زمستاني ، سرد، بيمزه ، مناسب زمستان.

Keyword

Criteria