Winter |
زمستان ، شتا، قشلا ق كردن ، زمستانرا بر گذار كردن ، زمستاني. |
Winter crookneck |
(گ.ش.) كدوي زمستاني ، كدوي گردن كج زمستاني. |
Winter kill |
در سرماي زمستان از بين رفتن ، زمستان كش. |
Winter melon |
خربوزه انباري ، خربوزه شيرين انباري. |
Winter quarters |
پادگان زمستاني ، اقامتگاه زمستاني ، قشلا ق. |
Winter squash |
(گ.ش.) كدوي حلوايي ، كدوي اسلا مبولي ، كدوي زرد. |
Winterberry |
(گ.ش.) راج زمستاني (aquifoliaceae). |
Winterbourne |
رودي كه در زمستان جاري ميشود (ودر تابستان خشك است). |
Winterer |
بسر برنده زمستان ، زمستان ، جانوري كه زمستان را بسر ميبرد. |
Winterish |
زمستاني ، مناسب براي زمستان. |
Winterization |
زمستاني شدن ، بصورت زمستاني در امدن. |
Winterize |
اماده براي زمستان شدن ، خود را براي مقابله با سرماي زمستان اماده كردن. |
Wintertide |
فصل زمستان. |
Wintery |
(wintry) زمستاني ، سرد، بيمزه ، مناسب زمستان. |