Wind |
[wind]: باد، نفخ ، بادخورده كردن ، درمعرض بادگذاردن ، ازنفس انداختن ، نفس ، خسته كردن ياشدن ، ازنفس افتادن ، [waind]: پيچاندن ، پيچيدن ، پيچ دان ، كوك كردن(ساعت و غيره)، انحناء ، انحنايافتن ، حلقه زدن ، چرخاندن. |
Wind broken |
(در مورد اسب) دچار پربادي (امفيزم) ريوي شده ، خسته. |
Wind gap |
شكاف قله كوه. |
Wind instrument |
(مو.) الا ت موسيقي بادي (مثل شيپور). |
Wind pollinated |
(گ.ش.) گرده افشاني شده بوسيله باد. |
Wind rose |
نمودار وضع هوا و ميزان وزش بادها و جهت انها، (گ.ش.) شقايق اگرمون. |
Wind shake |
(جنگلباني)تكان سخت درختان جنگل در اثر طوفان. |
Wind sprint |
مسابقه ازمايشي دو سرعت. |
Wind tunnel |
معبر تونل مانندي كه هوا با فشارهاي مختلف از ان عبور ميكند(براي ازمايش مقاومت قطعات مختلف هواپيما و موشك در مقابل باد). |
Wind up |
پايان يافتن ، منتج به نتيجه شدن ، پايان دادن. |
Wind wing |
پنجره كوچك تهويه اتومبيل. |
Windage |
(نظ.) درجه تنظيم تير براي پيشگيري اثر باد، مزاحمت هوا، بادخور. |
Windbag |
كيسه باد، سخنران پرگو، نطاق روده دراز. |
Windblown |
دستخوش باد، در حركت بوسيله باد، بادزده. |
Windbound |
(د.ن.) باد مخالف ، متوقف در اثر باد، گرفتار باد. |
Windbreak |
باد شكن ، درختستان يا بوته هايي كه براي جلوگيري از وزش باد كاشته ميشوند. |
Windbreaker |
باد شكن. |
Windburn |
بادزدگي. |
Winder |
پيچنده ، پيچ ، كوك كننده ، كليد كوك ، نخ پيچ. |
Windfall |
ميوه باد انداخته ، ثروت باد اورده. |
Windflaw |
جريان باد. |
Windflower |
(گ.ش.) لا له نعمان ، شقايق نعماني(anemone). |
Windiness |
پر حرف بودن ، اطناب ، باد، خود بيني ، غرور، داراي باد |
Winding |
پيچاپيچ ، پيچاندن ، چيزي كه پيچ ميخورد، مارپيچي ، رود پيچ. |
Winding sheet |
كفن. |
Windjammer |
(د.ن.) يكي از كاركنان كشتي ، كشتي بادباني. |
Windlass |
چرخ چاه ، ماشين هايي كه براي كشيدن يا بالا اوردن اب بكار ميرود، با چرخ كشيدن. |
Windlestraw |
(اسكاتلند) ساقه خشك علف ، ادم لا غر و نحيف ، موجود نحيف |
Windmill |
اسياب بادي ، هر چيزي شبيه اسياب بادي ، (اسياب وار) چرخيدن. |
Window |
پنجره ، روزنه ، ويترين ، دريچه ، پنجره دار كردن. |
Window box |
قاب پنجره. |
Window dress |
پشت ويترين گذاشتن ، بنمايش گذاشتن. |
Window seat |
صندلي يا نشيمنگاه لب پنجره. |
Window shade |
پرده ، كركره. |
Window shop |
به كالا هاي درون ويترين مغازه نگاه كردن (بدون خريد). |
Window shopper |
كسي كه فقط از پشت ويترين كالا هاي عرضه شده را تماشا ميكند. |
Windowpane |
شيشه پنجره ، جام پنجره. |
Windowsill |
قسمت افقي لبه پنجره ، طاقچه پنجره. |
Windpipe |
ناي ، قصبته الريه ، (م.م.) لوله هوا. |
Windproof |
مقاوم در مقابل باد، ضد باد. |
Windrow |
دسته اي علف كه براي خشك كردن جمع شده است ، (علوفه را) دسته دسته كردن. |
Windscreen |
(انگليس) پنجره اتومبيل ، شيشه جلو اتومبيل. |
Windshield |
(امريكا) شيشه جلو اتومبيل. |
Windsor chair |
صندلي داراي پشتي منحني. |
Windsor knot |
گره بزرگ كراوات. |
Windsor tie |
كراوات گره بزرگ و بقچه اي. |
Windstorm |
توفان ، گردباد، باد سريع. |
Windswept |
بر باد رفته ، بوسيله باد جارو شده ، بادزده. |
Windup |
عمل بستن ، پايان. |
Windward |
طرف باد، روبباد، بادخور، بادگير، بادخيز. |
Windway |
مسير باد، معبر باد. |
Windy |
باد خيز، پر باد، باد خور، طوفاني ، چرند، درازگو. |
wind down |
باد کردن |
winded |
از نفس افتاده - نفس زنان |
window cleaner |
پنجره پاک کن |
windows |
پنجره ها |
windsurfing |
موج سواري با تخته و بادبان |