Farsi Dictionary

Win

بردن ، پيروز شدن ، فاتح شدن ، غلبه يافتن بر، بدست اوردن ، تحصيل كردن ، فتح ، پيروزي ، برد.

Win through

برمشكلا ت فاءق امدن.

Wince

خود را عقب كشيدن ، رميدن ، (از شدت درد) خود رالرزاندن و تكان دادن ، لگد پراني.

Winch

(در بافندگي)استوانه تاركشي نخ ، (مك.) دستگيره چرخ جراثقال ، (م.م.) پيچ هر نوع ماشين يا دستگاهي كه براي كشيدن بكار رود، هندل ، باچرخ يا دستگيره كشدن ، دوار، گردان.

Wind

[wind]: باد، نفخ ، بادخورده كردن ، درمعرض بادگذاردن ، ازنفس انداختن ، نفس ، خسته كردن ياشدن ، ازنفس افتادن ، [waind]: پيچاندن ، پيچيدن ، پيچ دان ، كوك كردن(ساعت و غيره)، انحناء ، انحنايافتن ، حلقه زدن ، چرخاندن.

Wind broken

(در مورد اسب) دچار پربادي (امفيزم) ريوي شده ، خسته.

Wind gap

شكاف قله كوه.

Wind instrument

(مو.) الا ت موسيقي بادي (مثل شيپور).

Wind pollinated

(گ.ش.) گرده افشاني شده بوسيله باد.

Wind rose

نمودار وضع هوا و ميزان وزش بادها و جهت انها، (گ.ش.) شقايق اگرمون.

Wind shake

(جنگلباني)تكان سخت درختان جنگل در اثر طوفان.

Wind sprint

مسابقه ازمايشي دو سرعت.

Wind tunnel

معبر تونل مانندي كه هوا با فشارهاي مختلف از ان عبور ميكند(براي ازمايش مقاومت قطعات مختلف هواپيما و موشك در مقابل باد).

Wind up

پايان يافتن ، منتج به نتيجه شدن ، پايان دادن.

Wind wing

پنجره كوچك تهويه اتومبيل.

Windage

(نظ.) درجه تنظيم تير براي پيشگيري اثر باد، مزاحمت هوا، بادخور.

Windbag

كيسه باد، سخنران پرگو، نطاق روده دراز.

Windblown

دستخوش باد، در حركت بوسيله باد، بادزده.

Windbound

(د.ن.) باد مخالف ، متوقف در اثر باد، گرفتار باد.

Windbreak

باد شكن ، درختستان يا بوته هايي كه براي جلوگيري از وزش باد كاشته ميشوند.

Windbreaker

باد شكن.

Windburn

بادزدگي.

Winder

پيچنده ، پيچ ، كوك كننده ، كليد كوك ، نخ پيچ.

Windfall

ميوه باد انداخته ، ثروت باد اورده.

Windflaw

جريان باد.

Windflower

(گ.ش.) لا له نعمان ، شقايق نعماني(anemone).

Windiness

پر حرف بودن ، اطناب ، باد، خود بيني ، غرور، داراي باد

Winding

پيچاپيچ ، پيچاندن ، چيزي كه پيچ ميخورد، مارپيچي ، رود پيچ.

Winding sheet

كفن.

Windjammer

(د.ن.) يكي از كاركنان كشتي ، كشتي بادباني.

Windlass

چرخ چاه ، ماشين هايي كه براي كشيدن يا بالا اوردن اب بكار ميرود، با چرخ كشيدن.

Windlestraw

(اسكاتلند) ساقه خشك علف ، ادم لا غر و نحيف ، موجود نحيف

Windmill

اسياب بادي ، هر چيزي شبيه اسياب بادي ، (اسياب وار) چرخيدن.

Window

پنجره ، روزنه ، ويترين ، دريچه ، پنجره دار كردن.

Window box

قاب پنجره.

Window dress

پشت ويترين گذاشتن ، بنمايش گذاشتن.

Window seat

صندلي يا نشيمنگاه لب پنجره.

Window shade

پرده ، كركره.

Window shop

به كالا هاي درون ويترين مغازه نگاه كردن (بدون خريد).

Window shopper

كسي كه فقط از پشت ويترين كالا هاي عرضه شده را تماشا ميكند.

Windowpane

شيشه پنجره ، جام پنجره.

Windowsill

قسمت افقي لبه پنجره ، طاقچه پنجره.

Windpipe

ناي ، قصبته الريه ، (م.م.) لوله هوا.

Windproof

مقاوم در مقابل باد، ضد باد.

Windrow

دسته اي علف كه براي خشك كردن جمع شده است ، (علوفه را) دسته دسته كردن.

Windscreen

(انگليس) پنجره اتومبيل ، شيشه جلو اتومبيل.

Windshield

(امريكا) شيشه جلو اتومبيل.

Windsor chair

صندلي داراي پشتي منحني.

Windsor knot

گره بزرگ كراوات.

Windsor tie

كراوات گره بزرگ و بقچه اي.

Windstorm

توفان ، گردباد، باد سريع.

Windswept

بر باد رفته ، بوسيله باد جارو شده ، بادزده.

Windup

عمل بستن ، پايان.

Windward

طرف باد، روبباد، بادخور، بادگير، بادخيز.

Windway

مسير باد، معبر باد.

Windy

باد خيز، پر باد، باد خور، طوفاني ، چرند، درازگو.

Wine

شراب ، باده ، مي ، شراب نوشيدن.

Wine cellar

انبار شراب ، شراب دخمه.

Wine cooler

هرنوع وسيله يا مخزن سرد كننده شراب.

Wine palm

(گ.ش.) هرنوع نخلي كه از ميوه ان براي شراب كشي استفاده ميشود.

Wine taster

كسيكه شراب را بوسيله چشيدن ازمايش ميكند، جام شراب مخصوص نمونه گيري.

Wineglass

جام شراب ، ليوان شراب ، پيمانه شراب.

Winegrower

كشتگر انگور، كسيكه انگورميكارد، تاكستان دار، شراب ساز.

Winepress

خمره شراب سازي ، ماشيني كه اب انگور راميگيرد، چرخشت.

Winery

كارخانه شراب سازي ، موسسه شراب كشي.

Wineshop

مغازه شراب فروشي ، باده فروشي.

Wineskin

مشك شراب.

Winey

(winy) شرابي ، شراب مانند، داراي خصوصيات شراب ، داراي مزه شراب.

Wing

بال ، پره ، قسمتي از يك بخش يا ناحيه ، (نظ.) گروه هوايي ، هر چيزي كه هوا را برهم ميزند(مثل بال)، بال مانند، زاءده حبابي ، جناح ، پره ، زاءده پره دار، طرف ، شاخه ، شعبه ، دسته حزبي ، پرواز، پرش ، بالدار كردن ، پرداركردن ، پيمودن.

Wing chair

مبل داراي پشتي و دسته هاي چوبي و سفت.

Wing covert

پر پوششي روي پرهاي مخصوص پرواز پرنده.

Wing footed

داراي پاي پردار، تند، سريع.

Wing loading

وزن غير خالص هواپيما تقسيم بر سطح زير ان.

Wing nut

(مك.) پيچ و مهره داراي جا انگشتي.

Wing shooting

شكار يا نشانه روي مرغان شكاري در حال پرواز.

Wing tip

نوك كفش داراي قوس منحني.

Wingding

مهماني پر سر و صدا.

Winglet

بال كوچك ، بالچه ، زاءده بال مانند.

Winglike

مانند بال ، جناح وار، جناح مانند.

Wingman

خلباني كه خارج از فرمان دسته هوايي حركت ميكند، خلبان جناحي.

Wingover

(در هوانوردي) مانور با نيم چرخش يا نيم دايره.

Wings

(امر.) نشان داراي دو بال كه بهوانورد يا توپچي و دريا نورد يا ديدبان كار ازموده داده ميشود.

Wingspan

طول بال هاي هواپيما.

Wingspread

فاصله بين دو بال هواپيما و پرنده.

Wink

چشمك زدن ، با چشم اشاره كردن ، برق زدن ، باز و بسته شدن ، چشمك ، اغماض كردن.

Winker

چشم بند اسب ، (ز.ع - در جمع) چشم ، مژه ، عينك ، چشمك زن.

Winkle

چشمك زدن ، جابجا كردن ، حلزون خوراكي.

Winnable

شايسته پيروزي ، قابل فتح.

Winner

برنده بازي ، برنده ، فاتح.

Winning

برنده ، دلكش ، فريبنده ، برد، فتح و ظفر.

Winnock

(اسكاتلند) پنجره ، روزنه.

Winnow

بوجاري كردن ، باد افشان كردن ، باد دادن ، افشاندن ، پاك كردن ، غربال كردن ، بجنبش در اوردن.

Winnower

كسيكه باد افشاني ميكند، ماشين بوجاري.

Wino

باده پرست ، معتاد به شراب.

Winsome

با مسرت و خوشي ، مناسب ، خوش ايند، پيروز.

Winter

زمستان ، شتا، قشلا ق كردن ، زمستانرا بر گذار كردن ، زمستاني.

Winter crookneck

(گ.ش.) كدوي زمستاني ، كدوي گردن كج زمستاني.

Winter kill

در سرماي زمستان از بين رفتن ، زمستان كش.

Winter melon

خربوزه انباري ، خربوزه شيرين انباري.

Winter quarters

پادگان زمستاني ، اقامتگاه زمستاني ، قشلا ق.

wind down

باد کردن

winded

از نفس افتاده - نفس زنان

window cleaner

پنجره پاک کن

windows

پنجره ها

windsurfing

موج سواري با تخته و بادبان

wineries

شراب سازي

winged

بالدار

winger

جناح

wining

برنده

winnowing

پاک کننده

Keyword

Criteria