Farsi Dictionary

Whip

تازيانه ، شلا ق ، حركت تند و سريع و با ضربت ، شلا ق زدن ، تازيانه زدن.

Whipcord

نخ تابيده ، زه ، پارچه محكم و داراي نخ تابيده.

Whiplash

شلا ق ، هرچيزي شبيه شلا ق ، ضربه يا تكان شلا قي ، شلا ق زدن.

Whiplike

تازيانه وار.

Whipper

تازيانه زن ، تعقيب كننده ، شخص موثر و مهم.

Whipper

همدست شكارچي كه تازي ها رابا شلا ق ميراند، اسب عقب مانده ، ناصح ، ناظم پارلماني.

Whippersnapper

ادم بي اهميت ، خود فروش.

Whippet

(ج.ش.) سگ تازي تيز دو، تانك سبك و تندرو.

Whipping

شلا ق زني ، نخ تابيده مخصوص تازيانه پيچي.

Whipping boy

بچه تازيانه خور بجاي شاهزاده در مدرسه ، (مجز) وجه المصالحه امري ، كتك خور.

Whipping post

تيري كه محكومين بتازيانه رابدان ميبندند.

Whippletree

(whiffletree) تير مال بند درشكه و غيره.

Whippoorwill

(ج.ش.) مرغ شبانه پشه خوار مشرق امريكا.

Whippy

شبيه شلا ق ، فنري.

Whipsaw

اره دوسر، با اره دو سر بريدن.

Whipstitch

در مرز زمين شخم زدن ، داراي مرز كردن ، خياط، اهل بخيه ، مكث كوتاه ، يك دقيقه.

Whipstock

دسته شلا ق.

whip up

شلاق زدن

whipped

شلاق زدن

Keyword

Criteria