Farsi Dictionary

Whee

صداي سوت خفيف (در مواقع خوشحالي).

Wheedle

ريشخند كردن ، گول زدن ، خر كردن.

Wheel

چرخ ، دور، چرخش ، رل ماشين ، چرخيدن ، گرداندن.

Wheelbarrow

چرخ خاك كشي ، چرخ دستي ، فرقان ، با چرخ دستي يا چرخ خاك كشي حمل كردن.

Wheelbase

(مك.) فاصله بين محور جلو و محور عقب اتومبيل بر حسب اينچ.

Wheelchair

صندلي چرخ دار.

Wheeler

گردنده ، چرخنده ، دور زننده ، چرخ دار.

Wheelman

(wheelsman) راننده ، شوفر اتومبيل ، دوچرخه سوار، شراعبان.

Wheelsman

(wheelman) راننده ، شوفر اتومبيل ، دوچرخه سوار، شراعبان.

Wheelwork

چرخ دنده.

Wheelwright

چرخساز.

Wheen

(انگلستان - ايرلند) كمي ، چند تا، تعداد زياد.

Wheeze

با صدا نفس كشيدن ، خس خس كردن ، خس خس.

Wheezy

داراي صداي خرخر، خس خس يا خر خر كننده.

wheezing

خس خس کردن - با صدا نفس کشيدن

Keyword

Criteria