Farsi Dictionary

Wen

غده ، دمل ، (طب) ورم روي پوست.

Wench

دختر، دختر دهقان ، فاحشه ، دختر بازي كردن.

Wencher

زنا كار، دخترباز.

Wend

پيمودن ، منتقل كردن.

Went

(go of.p)رفت.

went down

رفت پايين

Keyword

Criteria