Farsi Dictionary

We

ما، ضمير اول شخص جمع.

We'd

(shoud we، would we، had we) ميبايستي.

We'll

shall we،. Will we

We're

(are we =).

We've

( we have =).

Weak

سست ، كم دوام ، ضعيف ، كم بنيه ، كم زور، كم رو.

Weak kneed

سست زانو، بي اراده ، سست عنصر، بي تصميم.

Weak minded

سبك مغز، داراي روحيه ضعيف ، ضعيف الا راده ، سست عنصر.

Weaken

سست كردن ، ضعيف كردن ، سست شدن ، ضعيف شدن ، كم نيرو شدن ، كم كردن ، تقليل دادن.

Weakener

تضعيف كننده.

Weakhearted

ترسو، بزدل ، كم جرات ، ضعيف النفس.

Weakish

چيز ابكي ، چيز رقيق و نرم ، سست و ضعيف.

Weakling

ضعيف ، سست عنصر، ناتوان ، بي بنيه ، كم بنيه.

Weakly

عليل المزاج ، ضعيف ، بي بينه ، كم بنيه.

Weakness

ضعف ، سستي ، بي بنيه گي ، فتور، عيب ، نقص.

Weal

خير، سعادت ، اسايش ، ثروت ، دارايي.

Weald

جنگل ، دشت.

Wealth

توانگري ، دارايي ، ثروت ، مال ، تمول ، وفور، زيادي.

Wealthy

دارا، توانگر، دولتمند، ثروتمند، چيز دار، غني.

Wean

از پستان گرفتن ، از شير مادر گرفتن.

Weaner

كسيكه بچه را از شير ميگيرد.

Weanling

كودك تازه از شير گرفته.

Weapon

جنگ افزار، سلا ح ، اسلحه ، حربه ، مسلح كردن.

Weaponless

بي سلا ح.

Weaponry

اسلحه سازي ، تسليحات ، تهيه سلا ح ، جنگ افزار.

Wear

پوشيدن ، در بر كردن ، بر سر گذاشتن ، پاكردن (كفش و غيره)، عينك يا كراوات زدن ، فرسودن ، دوام كردن ، پوشاك.

Wear down

از پادر اوردن.

Wear off

پاك شدن (رنگ)، تدريجا تحليل رفتن ، فرسوده و از بين رفته شدن.

Wear on

تحريك و عصباني كردن.

Wear out

كهنه و فرسوده شدن(در اثر استعمال)، از پا دراوردن و مطيع كردن ، كاملا خسته كردن.

Wear stripes

دوره زنداني را گذراندن ، زنداني بودن.

Wearer

پوشنده لباس.

Weariful

خسته كننده ، كسل كننده.

Weariless

خستگي نا پذير.

Weariness

خستگي ، ماندگي ، بيزاري.

Wearisome

خسته كننده.

Weary

بيزار، خسته ، مانده ، كسل ، بيزار كردن ، كسل شدن.

Weasand

(weazand) گلو، حلق ، قصبه الريه ، ناي.

Weasand weazand

گلو، حلق ، قصبه الريه ، ناي.

Weasel

(ج.ش.) راسو، جانوران پستاندار شبيه راسو، دروغ گفتن ، شانه خالي كردن.

Weather

هوا، تغيير فصل ، اب و هوا، باد دادن ، در معرض هوا گذاشتن ، تحمل يابرگزاركردن.

Weather beaten

در اثر اب و هوا فاسد يا زمخت شده ، افتاب زده.

Weather bureau

اداره هواشناسي.

Weather deck

عرشه بدون سقف كشتي.

Weather map

نقشه هواشناسي.

Weather station

ايستگاه هوا شناسي.

Weather vane

الت بادنما.

Weather wise

هوا شناس ، وارد بجريانات روز، مطلع.

Weatherability

قابليت هوا خوري ، قابليت عدم فرسايش در هوا.

Weathercock

الت بادنما، ادم دمدمي مزاج.

Weathering

طوفان هوا، فرسايش در اثر هوا، (معماري) ابگير.

Weatherly

(د.ن.) حركت در مسير باد، داراي باد مساعد.

Weatherman

هواشناس.

Weatherproof

عايق هوا، مقاوم در برابر هوا، خراب نشدني در اثر هوا.

Weathertight

محفوظ در برابر باد و باران ، عايق هوا.

Weatherworn

فرسوده در اثر باد و باران و هوا، كهنه.

Weave

بافتن ، درست كردن ، ساختن ، بافت ، بافندگي.

Weaver

بافنده ، نساج ، جولا.

Weaverbird

(ج.ش.) مرغ جولا.

Weazand

(weasand) گلو، حلق ، قصبه الريه ، ناي.

Web

بافت يا نسج ، تار، منسوج ، بافته ، تنيدن.

Web spinner

عنكبوت ، جانوري كه تار مي تند.

Webber

تننده تار، دستكش ساز.

Webby

وابسته به تار، تنيدني ، پر از تار عنكبوت و غيره.

Webfoot

پاي پرده دار، جانور داراي پاي پرده دار.

Weblike

تار مانند.

Webworm

(ج.ش.) كرم صد پاي تننده تار عنكبوتي.

Wed

عروسي كردن با، بحباله نكاح در اوردن ، (بزني يا شوهري) گرفتن.

Wedder

ازدواج كننده.

Wedding ring

حلقه انگشتري نامزدي يا عروسي.

Wedge

گوه(goveh)، باگوه نگاه داشتن ، با گوه شكافتن ، از هم جدا كردن.

Wedgy

گوه مانند، بشكل گوه.

Wedlock

زناشويي ، عروسي ، زفاف ، نكاح ، زوجه.

Wednesday

چهار شنبه ، هر چهار شنبه يكبار.

Wee

(اسكاتلند) كوچولو، ريز، يكي كمي ، اندكي ، لحظه اي.

Weed

علف هرزه ، دراز و لا غر، پوشاك ، وجين كردن ، كندن علف هرزه.

Weeder

متصدي چيدن علف هرزه.

Weedicide

(herbicide) علف كش ، داروي دافع علف هرز.

Weedless

بدون علف هرزه.

Weedy

پر از علف هرزه ، هرز، خودرو، دراز و باريك.

Week

هفته ، هفت روز.

Weekday

روز هفته.

Weekend

(bweekends) اخر هفته ، تعطيل اخر هفته ، تعطيل اخر هفته را گذراندن.

Weekender

كسيكه به تعطيل اخر هفته ميرود، چمدان كوچك سفري.

Weekends

(bweekend)اخر هفته ، تعطيل اخر هفته ، تعطيل اخر هفته را گذراندن.

Weekly

هفتگي ، هفته اي يكبار، هفته به هفته.

Ween

تصور كردن ، بر ان (عقيده) بودن ، فكر كردن.

Weensy

(weeny)سوسيس ، (د.گ.) كوچك ، خرده ، ريز، بي اهميت.

Weeny

(weensy) سوسيس ، (د.گ.) كوچك ، خرده ، ريز، بي اهميت.

Weep

گريه كردن ، گريستن ، اشك ريختن.

Weeper

نوحه خوان ، گريه كننده.

Weeping willow

(گ.ش.) بيد مجنون.

Weepy

عزادار، نالا ن ، گريان.

Weevil

(ج.ش.) شپشه ، كو، سوسه ، شپشه گندم.

Weeviled

(weevilled، weevily، weevilly) سپشه وار، شپشه دار.

Weevilly

(weeviled، deliveew، weevily) شپشه وار، شپشه دار.

Weevily

(weeviled، weevilled، weevilly) سپشه وار، سپشه دار

Weewilled

(weeviled، weevily، weevilly) سپشه وار، شپشه دار.

Weft

تار عنكوبت ، چيز بافته ، نمد بافته ، تنيدن.

Weigh

كشيدن ، سنجيدن ، وزن كردن ، وزن داشتن.

weak point

نقطه ضعف

weak-kneed

بي اراده

weakened

ضعيف - ضعيف شده

weaknesses

نقاط ضعف

weakpoint

نقطه ضعف

Weapons

سلاح

Wear and tear

ساييدگي و پاره گي

wear up

لباس پوشيدن

wearable

پوشيدني

wearying

خسته

weavers

بافندگان

weaving

بافندگي

webinar

وبينار - سمينار آنلاين

website

پایگاه وب - سایت وب

wedding

عروسي

wedges

قاچ

weeding

وجين

Weeks

هفته

weeping

گريه

weighed

وزد

weighed

وزن

weighing

وزن

Weighting

توزين

welcoming

استقبال

welcoming quality

کيفيت استقبال

welding

جوشکاري

well adjusted

به خوبي تنظيم شده

well being

خوب بودن

well defined

به خوبي تعريف شده

well digger

حفار چاه

well-being

تندرستي

well-paid

خوش پرداخت - حقوق خوب

well-rounded

گرد

went down

رفت پايين

Keyword

Criteria