We |
ما، ضمير اول شخص جمع. |
We'd |
(shoud we، would we، had we) ميبايستي. |
We'll |
shall we،. Will we |
We're |
(are we =). |
We've |
( we have =). |
Weak |
سست ، كم دوام ، ضعيف ، كم بنيه ، كم زور، كم رو. |
Weak kneed |
سست زانو، بي اراده ، سست عنصر، بي تصميم. |
Weak minded |
سبك مغز، داراي روحيه ضعيف ، ضعيف الا راده ، سست عنصر. |
Weaken |
سست كردن ، ضعيف كردن ، سست شدن ، ضعيف شدن ، كم نيرو شدن ، كم كردن ، تقليل دادن. |
Weakener |
تضعيف كننده. |
Weakhearted |
ترسو، بزدل ، كم جرات ، ضعيف النفس. |
Weakish |
چيز ابكي ، چيز رقيق و نرم ، سست و ضعيف. |
Weakling |
ضعيف ، سست عنصر، ناتوان ، بي بنيه ، كم بنيه. |
Weakly |
عليل المزاج ، ضعيف ، بي بينه ، كم بنيه. |
Weakness |
ضعف ، سستي ، بي بنيه گي ، فتور، عيب ، نقص. |
Weal |
خير، سعادت ، اسايش ، ثروت ، دارايي. |
Weald |
جنگل ، دشت. |
Wealth |
توانگري ، دارايي ، ثروت ، مال ، تمول ، وفور، زيادي. |
Wealthy |
دارا، توانگر، دولتمند، ثروتمند، چيز دار، غني. |
Wean |
از پستان گرفتن ، از شير مادر گرفتن. |
Weaner |
كسيكه بچه را از شير ميگيرد. |
Weanling |
كودك تازه از شير گرفته. |
Weapon |
جنگ افزار، سلا ح ، اسلحه ، حربه ، مسلح كردن. |
Weaponless |
بي سلا ح. |
Weaponry |
اسلحه سازي ، تسليحات ، تهيه سلا ح ، جنگ افزار. |
Wear |
پوشيدن ، در بر كردن ، بر سر گذاشتن ، پاكردن (كفش و غيره)، عينك يا كراوات زدن ، فرسودن ، دوام كردن ، پوشاك. |
Wear down |
از پادر اوردن. |
Wear off |
پاك شدن (رنگ)، تدريجا تحليل رفتن ، فرسوده و از بين رفته شدن. |
Wear on |
تحريك و عصباني كردن. |
Wear out |
كهنه و فرسوده شدن(در اثر استعمال)، از پا دراوردن و مطيع كردن ، كاملا خسته كردن. |
Wear stripes |
دوره زنداني را گذراندن ، زنداني بودن. |
Wearer |
پوشنده لباس. |
Weariful |
خسته كننده ، كسل كننده. |
Weariless |
خستگي نا پذير. |
Weariness |
خستگي ، ماندگي ، بيزاري. |
Wearisome |
خسته كننده. |
Weary |
بيزار، خسته ، مانده ، كسل ، بيزار كردن ، كسل شدن. |
Weasand |
(weazand) گلو، حلق ، قصبه الريه ، ناي. |
Weasand weazand |
گلو، حلق ، قصبه الريه ، ناي. |
Weasel |
(ج.ش.) راسو، جانوران پستاندار شبيه راسو، دروغ گفتن ، شانه خالي كردن. |
Weather |
هوا، تغيير فصل ، اب و هوا، باد دادن ، در معرض هوا گذاشتن ، تحمل يابرگزاركردن. |
Weather beaten |
در اثر اب و هوا فاسد يا زمخت شده ، افتاب زده. |
Weather bureau |
اداره هواشناسي. |
Weather deck |
عرشه بدون سقف كشتي. |
Weather map |
نقشه هواشناسي. |
Weather station |
ايستگاه هوا شناسي. |
Weather vane |
الت بادنما. |
Weather wise |
هوا شناس ، وارد بجريانات روز، مطلع. |
Weatherability |
قابليت هوا خوري ، قابليت عدم فرسايش در هوا. |
Weathercock |
الت بادنما، ادم دمدمي مزاج. |
Weathering |
طوفان هوا، فرسايش در اثر هوا، (معماري) ابگير. |
Weatherly |
(د.ن.) حركت در مسير باد، داراي باد مساعد. |
Weatherman |
هواشناس. |
Weatherproof |
عايق هوا، مقاوم در برابر هوا، خراب نشدني در اثر هوا. |
Weathertight |
محفوظ در برابر باد و باران ، عايق هوا. |
Weatherworn |
فرسوده در اثر باد و باران و هوا، كهنه. |
Weave |
بافتن ، درست كردن ، ساختن ، بافت ، بافندگي. |
Weaver |
بافنده ، نساج ، جولا. |
Weaverbird |
(ج.ش.) مرغ جولا. |
Weazand |
(weasand) گلو، حلق ، قصبه الريه ، ناي. |
Web |
بافت يا نسج ، تار، منسوج ، بافته ، تنيدن. |
Web spinner |
عنكبوت ، جانوري كه تار مي تند. |
Webber |
تننده تار، دستكش ساز. |
Webby |
وابسته به تار، تنيدني ، پر از تار عنكبوت و غيره. |
Webfoot |
پاي پرده دار، جانور داراي پاي پرده دار. |
Weblike |
تار مانند. |
Webworm |
(ج.ش.) كرم صد پاي تننده تار عنكبوتي. |
Wed |
عروسي كردن با، بحباله نكاح در اوردن ، (بزني يا شوهري) گرفتن. |
Wedder |
ازدواج كننده. |
Wedding ring |
حلقه انگشتري نامزدي يا عروسي. |
Wedge |
گوه(goveh)، باگوه نگاه داشتن ، با گوه شكافتن ، از هم جدا كردن. |
Wedgy |
گوه مانند، بشكل گوه. |
Wedlock |
زناشويي ، عروسي ، زفاف ، نكاح ، زوجه. |
Wednesday |
چهار شنبه ، هر چهار شنبه يكبار. |
Wee |
(اسكاتلند) كوچولو، ريز، يكي كمي ، اندكي ، لحظه اي. |
Weed |
علف هرزه ، دراز و لا غر، پوشاك ، وجين كردن ، كندن علف هرزه. |
Weeder |
متصدي چيدن علف هرزه. |
Weedicide |
(herbicide) علف كش ، داروي دافع علف هرز. |
Weedless |
بدون علف هرزه. |
Weedy |
پر از علف هرزه ، هرز، خودرو، دراز و باريك. |
Week |
هفته ، هفت روز. |
Weekday |
روز هفته. |
Weekend |
(bweekends) اخر هفته ، تعطيل اخر هفته ، تعطيل اخر هفته را گذراندن. |
Weekender |
كسيكه به تعطيل اخر هفته ميرود، چمدان كوچك سفري. |
Weekends |
(bweekend)اخر هفته ، تعطيل اخر هفته ، تعطيل اخر هفته را گذراندن. |
Weekly |
هفتگي ، هفته اي يكبار، هفته به هفته. |
Ween |
تصور كردن ، بر ان (عقيده) بودن ، فكر كردن. |
Weensy |
(weeny)سوسيس ، (د.گ.) كوچك ، خرده ، ريز، بي اهميت. |
Weeny |
(weensy) سوسيس ، (د.گ.) كوچك ، خرده ، ريز، بي اهميت. |
Weep |
گريه كردن ، گريستن ، اشك ريختن. |
Weeper |
نوحه خوان ، گريه كننده. |
Weeping willow |
(گ.ش.) بيد مجنون. |
Weepy |
عزادار، نالا ن ، گريان. |
Weevil |
(ج.ش.) شپشه ، كو، سوسه ، شپشه گندم. |
Weeviled |
(weevilled، weevily، weevilly) سپشه وار، شپشه دار. |
Weevilly |
(weeviled، deliveew، weevily) شپشه وار، شپشه دار. |
Weevily |
(weeviled، weevilled، weevilly) سپشه وار، سپشه دار |
Weewilled |
(weeviled، weevily، weevilly) سپشه وار، شپشه دار. |
Weft |
تار عنكوبت ، چيز بافته ، نمد بافته ، تنيدن. |
Weigh |
كشيدن ، سنجيدن ، وزن كردن ، وزن داشتن. |
weak point |
نقطه ضعف |
weak-kneed |
بي اراده |
weakened |
ضعيف - ضعيف شده |
weaknesses |
نقاط ضعف |
weakpoint |
نقطه ضعف |
Weapons |
سلاح |
Wear and tear |
ساييدگي و پاره گي |
wear up |
لباس پوشيدن |
wearable |
پوشيدني |
wearying |
خسته |
weavers |
بافندگان |
weaving |
بافندگي |
webinar |
وبينار - سمينار آنلاين |
website |
پایگاه وب - سایت وب |
wedding |
عروسي |
wedges |
قاچ |
weeding |
وجين |
Weeks |
هفته |
weeping |
گريه |
weighed |
وزد |
weighed |
وزن |
weighing |
وزن |
Weighting |
توزين |
welcoming |
استقبال |
welcoming quality |
کيفيت استقبال |
welding |
جوشکاري |
well adjusted |
به خوبي تنظيم شده |
well being |
خوب بودن |
well defined |
به خوبي تعريف شده |
well digger |
حفار چاه |
well-being |
تندرستي |
well-paid |
خوش پرداخت - حقوق خوب |
well-rounded |
گرد |
went down |
رفت پايين |