Watch |
پاييدن ، ديدبان ، پاسداري ، كشيك ، مدت كشيك ، ساعت جيبي و مچي ، ساعت ، مراقبت كردن ، مواظب بودن ، بر كسي نظارت كردن ، پاسداري كردن. |
Watch fire |
اتشي كه پاسدار يا نگهبان روشن ميكند. |
Watch out |
مراقب بودن ، مواظب. |
Watchband |
بند ساعت. |
Watchcase |
قاب ساعت ، جعبه ساعت. |
Watchdog |
سگ نگهبان ، سگ پاسبان ، نگهبان ، نگهباني دادن ، نگهبان بودن. |
Watcher |
كسيكه پاسداري و نظارت ميكند، مراقب. |
Watcheye |
سفيدي چشم ، چشم خيره و سفيد، سگ چشم سفيد. |
Watchful |
(watchfulness) مواظب ، مراقب ، پاسدار، بي خواب ، دقيق ، هشياري ، مراقبت. |
Watchfulness |
(watchful) مواظب ، مراقب ، پاسدار، بي خواب ، دقيق ، هشياري ، مراقبت. |
Watchmaker |
ساعت ساز. |
Watchman |
مواظب ، نگهبان ، پاسدار، مراقب. |
Watchtower |
ديدبانگاه ، برج مراقبت ، برج نگهباني ، برج ديدباني. |
Watchword |
اسم شب ، شعار حزبي ، شعار حزب ، كلمه رمزي. |
watch for |
براي تماشا |
watch it |
تماشاي آن |
watching |
تماشا |