Farsi Dictionary

Waste

هرزدادن ، حرام كردن ، بيهوده تلف كردن ، نيازمند كردن ، بي نيرو و قوت كردن ، ازبين رفتن ، باطله ، زاءد، اتلا ف.

Waste product

محصولا ت زاءد.

Wastebasket

سبد كاغذ باطله ، سبد زباله و خاكروبه ، اشغال دان.

Wasteful

مصرف ، ولخرج ، افراط كار، متلف ، بي فايده.

Wasteland

زمين باير، لم يزرع.

Wastepaper

كاغذ باطله ، سر كاغذ يا ته كاغذ.

Waster

مصرف.

Wastery

(wastry) (اسكاتلند) باطل ، ضايع ، ويران ، خراب ، عاطل.

wasted

به هدر رفته

wastewater

فاضلاب

Keyword

Criteria