Wash |
شستن ، شستشو دادن ، پاك كردن ، شستشو، غسل ، رختشويي. |
Wash and wear |
بشور و بپوش (يعني اتو كردن لا زم ندارد). |
Wash out |
شستشو كردن ، كثافات را پاك كردن ، از پا دراوردن ، از بين بردن ، محو كردن ، شستشو، ضرر، زيان ، شكست ، مردود. |
Wash up |
دست و رو شستن ، از پاافتادن. |
Washable |
شستني ، قابل شستشو. |
Washbasin |
(washbowl) لگن دستشويي. |
Washbowl |
(washbasin) لگن دستشويي. |
Washcloth |
كيسه حمام ، ليف حمام. |
Washed out |
خسته ، از كارافتاده ، شسته شده و ساييده شده. |
Washed up |
بكلي تحليل رفته ، محو شده ، دلسرد. |
Washer |
شستشو كننده ، رختشوي ، واشر. |
Washerwoman |
زن رختشوي خانوادگي. |
Washhouse |
رختشوخانه. |
Washroom |
حمام ، محل دستشويي ، اتاقك توالت. |
Washstand |
دستشويي. |
Washtub |
طشت لباسشويي. |
Washy |
ابكي ، رقيق ، اب زيپو، كمرنگ ، سست. |
washing |
شست و شو |
washing machine |
ماشين لباسشويي |
washing up liquid |
مايع شستشو |
washing-up liquid |
مايع شستشو |