سرگردان بودن ، اواره بودن ، منحرف شدن.
سرگردان ، سيار، اواره.
(الماني) علا قه مند به سياحت ، سفر دوستي.
(ج.ش.) عنتر.
سرگردان
Keyword
Criteria Exact word Starts with Contains