Farsi Dictionary

Walk

راه رفتن ، گام زدن ، گردش كردن ، پياده رفتن ، گردش پياده ، گردشگاه ، پياده رو.

Walk

راه پيما، گردش كننده ، راه رونده ، راه رو.

Walk out

اعتصاب كردن ، كاري را ناگهان ترك كردن.

Walk out on

ترك گفتن ، خالي از سكنه كردن ، قال گذاشتن.

Walkaway

سهل الحصول.

Walkie-talkie

دستگاه مخابره يا راديوي ترانزيستوري كوچك.

Walking

پياده روي، قدم زدن.

Walking papers

(ticket walking) ورقه خاتمه خدمت.

Walking stick

عصا، چوبدستي ، (ج.ش.) حشره راست بال امريكايي.

Walking ticket

(papers walking) ورقه خاتمه خدمت.

Walkway

گردشگاه.

walk path

مسير پياده روي

walk up

قدم زدن - راه رفتن

walkman

واکمن

Keyword

Criteria