Farsi Dictionary

Virgin

باكره ، دست نخورده ، پاكدامن ، عفيف ، سنبله.

Virgin

دست نخورده ، استفاده نشده.

Virgin

دست نخورده ، استفاده نشده.

Virgin birth

بكرزايي ، از مادر باكره بدنياامدن.

Virgin mary

مريم باكره ، مادر عسيي.

Virgin wool

پشم خام.

Virginal

دوشيزه اي ، خالص ، دست نخورده ، باكره مانده.

Virginity

بكارت ، دختركي ، دوشيزگي ، زندگي تجرد.

Keyword

Criteria