Farsi Dictionary

Vill

(حق. - انگليس) دهستان ، بخش صد خانواري.

Villa

خانه ييلا قي ، ويلا.

Village

دهكده ، روستا، ده ، قريه.

Villager

روستايي ، دهاتي ، اهل ده.

Villain

ناكس ، ادم پست ، تبه كار، شرير، بدذات ، پست.

Villainous

پست ، نالا يق ، فاسد، شرير، بدذات ، خيلي بد.

Villainy

پستي ، بدذاتي ، جنايت ، شرارت ، تبه كاري.

Villatic

مربوط به دهكده ، روستايي ، دهاتي.

Villein

بنده ، رعيت ، دهاتي.

Villeinage

رعيتي ، مالكيت رعيت ، ارباب رعيتي.

Villiform

كركي ، مخملي ، داراي ريشه هاي كركي و مخملي ، پرزدار.

Villosity

پوشيدگي از كرك و پرز، پرزدار يا مخملي بودن.

Villous

كركي ، مودار، مخملي.

Keyword

Criteria