Farsi Dictionary

Vie

رقابت كردن ، هم چشمي كردن ، رقيب شدن.

Vier

رقيب ، هم چشمي كننده.

Vietnamese

اهل ويتنام ، ويتنامي.

View

نظر، منظره ، نظريه ، عقيده ، ديد، چشم انداز، قضاوت ، ديدن ، از نظر گذراندن.

View

نما، منظره ، نظريه ، ديدن.

View

نما، منظره ، نظريه ، ديدن.

Viewer

ناظر، بيننده ، تماشاگر.

Viewless

مورد نظر قرار نگرفته ، بي منظره ، بي قصد.

Viewpoint

لحاظ، نظر، نقطه نظر، ديد، ديدگاه ، نظريه ، عقيده.

viewed

مشاهده

viewership

بينندگان

viewing

مشاهده

views

نمايش - چشم اندازها

Keyword

Criteria