Farsi Dictionary

Vert

گياه سبز در جنگل ، سبزه ، رستني.

Vertebra

(vertebral، vertebrate) استوي ، مهره ، فقره ، (تش.) استخوانهاي مهره ، بندها.

Vertebral

(vertebra، arbetrevte)استوي ، مهره ، فقره ، (تش.) استخوانهاي مهره ، بندها.

Vertebral column

(تش.) ستون فقرات ، تيره پشت ، ستون مهره.

Vertebrate

(vertebral، vertebra) استوي ، مهره ، فقره ، (تش.) استخوانهاي مهره ، بندها.

Vertebration

مهره بندي ، فقره بندي ، تشكيل ستون فقرات.

Vertex

نوك ، سر، تارك ، فرق ، قله ، راس.

Vertex

راس ، تارك.

Vertex

راس ، تارك.

Vertical

عمودي.

Vertical

عمودي.

Vertical

عمودي ، شاقولي ، تاركي ، راسي ، واقع در نوك.

Vertical parity check

مقابله توان عمدي.

Vertical parity check

مقابله توان عمدي.

Vertical union

اتحاديه صنعتي.

Verticality

عموديت ، راستي ، قاءمي ، حالت عمودي.

Vertices

رءوس ، تاركها.

Vertices

رءوس ، تاركها.

Verticillate

(گ.ش.- ج.ش.) پيچيده ، حلقه شده ، چتري.

Verticillation

ارايش حلقوي.

Verticillium

(گ.ش.) قارچ ناقص افت گياهي.

Vertiginous

دچار سرگيجه ، سرگيجه اي ، دوران كننده ، دوراني.

Vertigo

سرگيجه ، دوران ، دوار سر، چرخش بدور.

Vertu

(virtu) ذوق ، عشق و هنر، اثرهنري ، فضيلت.

vertebrae

مهره

vertically

به صورت عمودي

Keyword

Criteria