Farsi Dictionary

Vein

وريد، سياهرگ ، رگه ، حالت ، تمايل ، روش ، رگ دار كردن ، رگه دار شدن.

Veiner

اسكنه منبت كاري روي چوب بشكل حرف.v

Veinlet

رگه كوچك ، وريدكوچك.

Veiny

رگه دار، پر از رگه ، رگه رگه.

Keyword

Criteria