Farsi Dictionary

Vassal

(حق. - قديم انگليس) خراجگزار، هم بيعت بالرد، تبعه ، بنده ، غلا م ، رعيت.

Vassalage

بندگي ، رعيتي ، تبعيت ، وابستگي ، بيعت ، تيول.

Keyword

Criteria