Farsi Dictionary

Vapor

(vapour) بخار، دمه ، مه ، تبخير كردن يا شدن ، بخور دادن ، چاخان كردن.

Vaporer

بخاردار، بخارزا.

Vaporific

بخارزا، بخارشو.

Vaporing

سخن بيهوده ، بخاردادن ، تبخير.

Vaporizable

بخارشدني ، قابل تبخير.

Vaporization

تبخير، بخارسازي ، تبديل به بخار.

Vaporize

تبخير كردن ، تبخير شدن ، بخارشدن.

Vaporizer

بخارساز، بصورت پودر يا ذرات ريز دراورنده.

Vaporous

بخاردار، مه دار، مانند بخار، پوچ ، بي اساس.

Vapory

بخاروار، بخار مانند، شبيه بخار، بخارالود.

Keyword

Criteria