Farsi Dictionary

Vamp

جوراب كوتاه ، رويه ، وصله ، تعمير كردن ، وصله كردن ، سرهم بندي كردن ، تمهيد كردن ، گام زدن بر روي ، قدم زدن ، ساز تنهازدن (همراه بااواز يا رقص)، بالبداهه گفتن و يا ساختن ، وسوسه و از راه بدركردن.

Vampire

(vamp) روح تبه كاران و جادوگران كه شب هنگام ازقبر بيرون امده و خون اشخاص راميمكد، خون اشام.

Keyword

Criteria