ثابت نشده ، جايگزين نشده ، جاانداخته نشده (درمورداستخوان شكسته).
باز نشاندن ، پياده كردن.
برهم زدن ، ناراحت كردن ، مغشوش كردن.
بي سامان - درهم - مستقر نشده
Keyword
Criteria Exact word Starts with Contains