Farsi Dictionary

U

بيست و يكمين حرف الفباي انگليسي.

U boat

زير دريايي (مخصوصا زير دريايي الماني).

Ubiquitous

(م.م.) حاضر، همه جا حاضر، موجود درهمه جا.

Ubiquity

حضور در همه جا در يك وقت (مثل ذات پروردگار).

Udder

غده پستاني يا شيري ، پستان گاو و مانند ان.

Ufo

اشيا پرنده ناشناس ، بشقاب پرنده.

Ugh

اه ، پيف.

Uglify

زشت كردن ، بدتركيب كردن.

Ugly

زشت ، بد گل ، كريه.

Ugsome

مهيب ، مخوف ، ترسناك.

Ukase

(در روسيه تزاري) فرمان اميراتور كه قوت قانوني داشته.

Ukrainian

اهل اوكراني در كشور شوروي.

Ukulele

يك نوع الت موسيقي شبيه گيتار.

Ulcer

(طب) زخم ، قرحه ، زخم معده ، قرحه دار كردن يا شدن ، ريش كردن ، ريش.

Ulcerate

زخم شدن ، توليد قرحه كردن ، ريش شدن.

Ulceration

ايجاد زخم يا قرحه ، زخم يا قرحه ، ريشي.

Ulcerous

ريش ، زخمي ، قرحه اي ، زخم دار، قرحه دار، مجروح.

Ulna

(تش) زند اسفل ، زند زيرين.

Ulotrichous

پشمالو، داراي موهاي شبيه پشم.

Ulotrichy

پشمالويي ، زبر مو بودن.

Ulster

ايالت اولسيتر در ايرلند، پالتو گشاد مردانه.

Ulterior

بعدي ، انطرف ، در درجخ دوم اهميت ، نهان.

Ultimacy

حالت غايي ، ، حالت نهايي ، غاءيت.

Ultimaratio

نتيجه غايي.

Ultimate

نهايي ، اجل ، اخر، غايي ، بازپسين ، دورترين.

Ultimatum

اتمام حجت ، اخرين پيشنهاد، قطعي ، غايي ، نهايي.

Ultimo

ماه گذشته (مخفف ان.ult است).

Ultra

(.adj &.n) :فرا، ماوراي ، افراطي ، خيلي متعصب ، مافوق ، (.pref &.n) :پيشونديست بمعني' ماورا' و ماورا فضا' و ماورا حدودو ثغور' و برتراز' و' مافوق' و' فرا.'

Ultra vires

خارج از حدود اختيارات قانوني ، بسيار عالي مقام.

Ultraconservative

بيش از حد محافظه كار، خيلي محتاط.

Ultrahigh frequency

(UHF) بسامد ماوراء زياد.

Ultrahigh frequency

(UHF) بسامد ماوراء زياد.

Ultraism

فراگرايش ، فراروي ، از حد گذراني ، زياده روي ، افراط كاري.

Ultramarine

واقع در انسوي دريا، رنگ ابي سير.

Ultramodern

فرانو، بسيار تازه ، خيلي جديد، متجدد.

Ultramodernist

فرانو گراي ، ادم خيلي متجدد.

Ultramontane

وابسته به كشورها و مردمي كه درانطرف كوه ها و ارتفاعات هستند، تفوق مطلق پاپ.

Ultramontanism

سكونت در ارتفاعات زياد، اعتقاد به تفوق مطلق پاپ.

Ultramundane

فراجهاني ، ماورا جهان ، ماوراگيتي ، ماورا منظومه شمسي

Ultranationalism

عقايد ناسيوناليزم خيلي افراطي ، ملت پرستي افراطي.

Ultrared

فراقرمز، فراسرخ ، (infrared) انطرف اشعه قرمز.

Ultraviolet

فرابنفش ، ايجاد شده بوسيله اشعه ماورا بنفش يا فرابنفش.

Ululant

زوزه كش.

Ululate

زوزه كشيدن(مانند سگ يا گرگ)، جيغ كشيدن(مانند جغد)، باصداي بلند ناله و زاري كردن.

Ululation

زوزه كشي ، ناله و زاري.

Ulysses

(odysseus=) (افسانه يونان) اوليسز قهرمان حماسه اوديسه منسوب به هومر شاعرنابيناي يوناني.

Umbellulate

داراي گل اذين چتري فرعي.

Umber

سايه ، روح ، شبح ، سايه انداختن ، قهوه اي مايل بزرد.

Umbilical

نافي ، واقع در نزديكي ناف ، مركزي ، بطني.

Umbilicate

(umbilicated) نافي ، نافدار.

Umbilicated

(umbilicate) نافي ، نافدار.

Umbilication

تشكيل ناف.

Umbilicus

(navel) (تش.) ناف ، پيوندگاه ناف ، فرورفتگي ناف مانند.

Umbra

سايه ، شبح ، روح ، نقطه تاريك.

Umbrage

سايه ، تاري ، تاريكي ، سايه شاخ و برگ ، اثر، شابهت سايه وار، سوظن ، نگراني ، رنجش.

Umbrageous

زودرنج ، سايه دار، داراي سو ظن ، بيمناك ، رنجيده خاطر

Umbrella

چتر، سايبان ، حفاظ، چتر استعمال كردن.

Umlaut

ادغام ، ادغام حرف صدادار درحرف صدادار بعدي ، ادغام كردن.

Umpirage

حكميت ، داوري.

Umpire

سرحكم (hakam)، سرداور، داور مسابقات ، حكميت ، داوري ، داوري كردن.

Umpteen

(umpteenth) بي حد و حصر، معتني به ، متعدد، وافر، بيشمار.

Umpteenth

(umpteen) بي حد و حصر، معتني به ، متعدد، وافر، بيشمار.

Un

پيشوند بمعني' لا' و' نه' و غير و' عدم' و' نا.'

Unaadorned

ساده ، عريان ، بي پيرايه ، بي زيور.

Unabashed

بي شرم ، گستاخ.

Unabated

فرو ننشسته ، كاسته نشده.

Unable

عاجز، ناتوان.

Unabridged

مشروح ، مختصرنشده ، كوتاه نشده ، كامل ، تلخيص نشده.

Unaccommodated

ناهمساز، بدون وسايل راحتي ، فراهم نشده ، بي مسكن.

Unaccompanied

بدون همراه ، تنها، بدون مصاحب ، بدون ملتزمين ركاب.

Unaccountable

توضيح ناپذير، غير مسلول ، غير قابل توصيف ، عريب ، مرموز.

Unaccounted

بحساب نيامده ، حساب نشده ، فاقد توضيح.

Unadulterated

خالص ، مخلوط نشده ، بدون مواد خارجي.

Unadvised

بدون اطلا ع ، تند وبي ملا حظه ، بي احتياط، بي پروا.

Unaffected

بي پيرايه ، ساده ، بي تكليف ، صميمي ، بيريا.

Unaligned

بدون صف ارايي ، غير وابسته بحزب ، غير متشكل ، بيطرف.

Unallowable

غيرمجاز.

Unallowable

غيرمجاز.

Unalloyed

بدون الياژ، غير مخلوط، خالص ، ناب.

Unalterable

تغيير ناپذير، غير متغير.

Unanimity

اتفاق ارا هم اوازي ، هم رايي ، يكدلي.

Unanimous

هم راي ، متفق القول ، يكدل و يك زبان ، اجماعا.

Unanswerable

جواب ناپذير، بيجواب ، قاطع ، دندان شكن ، تكذيب ناپذير

Unappealabe

(حق.) پژوهش ناپذير، غيرقابل استيناف.

Unappealing

غير قابل استيناف ، غير جذاب ، غير منطقي ، ناپسند، نچسب.

Unappeasable

استمالت ناپذير، اقناع نشدني ، راضي نشدني ، تسكين نيافتني.

Unapt

كودن ، دير اموز، نامناسب ، غير محتمل ، غير متناسب ، كند.

Unarm

خلع سلا ح كردن ، غير مسلح كردن.

Unary

يگاني.

Unary

يگاني.

Unary operation

عمل يگاني.

Unary operation

عمل يگاني.

Unary operator

عملگر يگاني.

Unary operator

عملگر يگاني.

Unasked

سوال نشده ، خواسته نشده ، پرسيده نشده ، مطالبه نشده ، ناپرسيده.

Unassailable

يورش ناپذير، بي ترديد، غير قابل بحث ، غيرقابل حمله.

Unassertive

محجوب ، كمرو، افتاده حال.

Unassuming

فروتن ، بي ادعا، افتاده ، بي تصنع ، بي تكلف ، ساده.

Unattached

ناوابسته ، توفيق نشده ، اعزام نشده ، ازاد، منتظردستور

Unattended

بي مراقبت.

U.S.

ايالات متحده

Ugliness

زشتي

UK

بريتانيا - انگلستان

UKRAINE

کشور اکراين

ulcers

زخم

ultimately

در نهايت

ultra cautious

فوق العاده محتاط

Unacceptably

طرز غيرقابل قبولي

unaccustomed

نا موسوم - بدون عادت

unadjusted

تعدیل نشده

unadorned 

ساده و بي پيرايه

unaffordable

غير به صرفه

Unambiguous

بدون ابهام

unambiguous

غيرمبهم

unanimously

به اتفاق آرا

unarmed

غير مسلح - خلع سلاح

unattainable

دست نيافتني

unattractive

غيرجذاب

unauthorized

غيرمجاز

unbleached

غيرسفيد

unblock

رفع مانع

unbridled

لجام گسيخته

unbundling

تحليل

uncertainly

عدم اطمينان

uncertainties

عدم قطعيت

uncluttered

منظم

uncomplicated

بدون عارضه - غيرپيچيده

unconditionally

بدون قيد و شرط

unconditioned

غيرشرطي

Unconsciousness

بيهوشي

unconstrained

نامحدود

uncontroversial

غير جنجالي

under dress

زير لباس

Under Fire

زير آتش

under-run

دراجرا

underbelly

معده کوچک - نقطه ضعف - سطح پايين يک جسم

underclass

طبقه محروم - طبقه پايين اجتماع

undercooked

نپخته

underdressed

لباس غير رسمي - پوشش غير رسمي

underemployed 

بيکار

underestimated

دست کم گرفت

Undergoing

تحت

undergone

تحت

undergone 

تحت

undergrad

کارشناسي

undergrad student

دانشجوي کارشناسي

underlies

زيمنه به

underlies

زمينه به

underpinning

زيربنا

underprepared

ناآماده - غيرمهيا

understandably

قابل درک

understood

درک - متوجه شده

undertaken

انجام

underutilization

استفاده کم از

underway

در حال انجام

underwriting

تعهد

underwritten

تحت

undiagnosed

تشخيص داده نشده

undifferentiated

تمايز نيافته

undisclosed

اعلام نشده

undisputed

مسلم - بي چون و چرا

undone

بازگشت ناپذير

undoubtedly

بدون شک

UNDP

برنامه پیشرفت و توسعه ملل متحد

Undulating

موجدار

unearthed

کشف

unencrypted

رمزگذاري نشده

unenviable

نامطلوب

unethical

غيراخلاقي

unevenly

غيريکنواخت

unevenness

ناهمواري

unexamined

بررسي نشده

unexpectedly

به طور غیر منتظره

Unexploited

بهره برداري نشده

unfairly

غيرعادلانه

Unfaithful

بي وفا

unfettered

بدون محدوديت - آزاد

unfolding

اشكار كردن ، فاش كردن ، اشكار شدن ، رها كردن ، باز كردن ، تاه چيزي را گشودن

unforeseeable

پيش بيني نشده

unforgivable

نابخشودني

unfriendly

غيردوستانه

UNHCR

کمیساریای عالی سازمان ملل برای پناهندگان

unhelpful

غير سودمند

UNICEF

صندوق کودکان ملل متحد

UNICEF

United Nations Children's Fund

unified

واحد

unimaginative

غيرتخيلي

unimpeded

آزادانه

uninhabited

خالي از سکنه

uninhibited

مهار نشده

uninjured

مصدوم نشده - بدون مصدوميت

uninstall

حذف برنامه از کامپيوتر

unintended

ناخواسته

unintenionally

غيرعمد

unintentionally

غيرعمد - ناخواسته

unions

اتحاديه

uniquely

منحصر به فرد

UNISDR

United Nations International Strategy for Disaster Reduction

united nation

سازمان ملل متحد

united nations

ملل متحد

Keyword

Criteria