Farsi Dictionary

Tote

باربردن ، حمل ونقل كردن ، سوق دادن ، جمع كردن ، مجموع ، برپشت حمل كردن.

Tote road

جاده مخصوص حمل لوازم و ذخاير به محلي.

Totem

توتم ، روح محافظ شخص ، درخت يا جانوري كه سرخ پوستان حفظ وحامي روحاني خود دانسته واز تجاوز بدان ياخوردن گوشت ان خودداري مي كردند، روح ياجانورحامي شخص.

Totem pole

تير يا چوبي كه نقوش جانوران محافظ قبايل مختلف سرخ پوستان روي ان منقوش بوده.

Totemic

وابسته به توتم.

Totemism

توتم پرستي.

Totemist

(totemite=) معتقد بوجود روح حافظ يك قوم يا قبيله.

Totemistic

وابسته به توتم.

Totemite

(totemist=) معتقد بوجود روح حافظ يك قوم يا قبيله.

Toter

نقل وانتقال دهنده.

Keyword

Criteria