Farsi Dictionary

Taut

سفت ، شق ، محكم كشيدن ، كشيده ، مات كردن ، درهم پيچيدن ، محكم بسته شده (مثل طناب دور يك بسته).

Tauten

سفت شدن ، تنگ ومحكم كردن يا شدن.

Tautness

امادگي ، كشيدگي وسفتي.

Tautological

حشو و زواءدي.

Tautology

تكرار، حشو و زاءد، حشوقبيح.

Tautology

درستنما.

Tautomer

جسم هر تركيب ومتبادل با جسم ديگر.

Keyword

Criteria