Farsi Dictionary

Strand

كنار دريا، كنار رود، كرانه ، بندرگاه ، رشته ، لا ، لا يه ،رودخانه ، مجرا، مسير، رسيدن ، بصخره خوردن كشتي ، تنها گذاشتن ، گير افتادن ، متروك ماندن ، بهم بافتن وبصورت طناب دراوردن.

Strander

ماشين سيم پيچ ، ماشين طناب بافي.

Strandline

خط ساحلي ، خط كرانه.

stranded

رشته

stranding

تابنده

Keyword

Criteria