Farsi Dictionary

Still

(.adv&adj):ارام ، خاموش ، ساكت ، بي حركت ، راكد، هميشه ، هنوز، بازهم ، هنوزهم معذلك ، (n&vi، vt): ارام كردن ، ساكت كردن ، خاموش شدن ، دستگاه تقطير، عرق گرفتن از، سكوت ، خاموشي.

Still hunt

ماهيگيري بطور قاچاق وغير مجاز، بطور قاچاقي ماهيگيري كردن.

Still life

(lifes still) (درنقاشي) تصاويراشياء بي جان (ميوه وبطري وغيره).

Still lifes

(life still) (درنقاشي) تصاويراشياء بي جان (ميوه وبطري وغيره).

Stillbirth

(stillborn) زايمان بچه مرده ، جنين مرده بدنيا امده.

Stillborn

(stillbirth) زايمان بچه مرده ، جنين مرده بدنيا امده

Stilly

بارامي ، بارامش ، ارام ، ساكن.

still to come

هنوز در راهند

Stillness

سکون - حاضر

Keyword

Criteria