Farsi Dictionary

Steward

وكيل خرج ، پيشكار، مباشر، ناظر، مباشرت كردن.

Stewardess

ناظر خرج مونث ، مهماندار هواپيما.

Stewardship

نظارت ، نظارت خرج ، رفاقت ومعاونت ، مباشرت.

Keyword

Criteria