Farsi Dictionary

Sore

زخم ، ريش ، جراحت ، جاي زخم ، دلريش كننده ، سخت ، دشوار، مبرم ، خشن ، دردناك ، ريشناك.

Sore throat

(طب) گلو درد.

Sorehead

سردرد، شخص كم ظرفيت كه در اثر باخت يا شكست عصباني ميشود، زودرنج.

Sorely

بشدت ، بسختي ، بسيار.

soreness

درد

Keyword

Criteria