Farsi Dictionary

Simple

ساده ، بسيط، بي تكلف ، ساده دل ، خام ، ناازموده ، نادان ، ساده كردن.

Simple

ساده.

Simple equation

(ر.) معادله خطي.

Simple fraction

(ر.) كسر ساده.

Simple interest

سود ساده ، سود پول بر اساس سال 063 روزه.

Simple motion

حركت ساده در خط مستقيم يا دايره يا مارپيچ.

Simpleminded

ساده لوح ، ساده دل ، كم استعداد.

Simpleton

ساده لوح ، احمق ، ابله.

Simplex

ساده ، بي الا يش ، غير مركب ، كلمه ساده.

Simplex

سادك.

Simplex channel

مجراي سادك.

Simplex circuit

مدار سادك.

Simplex method

روش سادك.

Simplex mode

باب سادك.

Keyword

Criteria