Farsi Dictionary

Shoot

دركردن (گلوله وغيره)، رها كردن (از كمان وغيره)، پرتاب كردن ، زدن ، گلوله زدن ، رها شدن ، امپول زدن ، فيلمبرداري كردن ، عكسبرداري كردن ، درد كردن ، سوزش داشتن ، جوانه زدن ، انشعاب ، رويش انشعابي ، رويش شاخه ، درد، حركت تند وچابك ، رگه معدن.

Shooter

تيرانداز، تفنگ دركن.

Shooting gallery

ميدان تيراندازي تمريني.

Shooting iron

اسلحه گرم.

Shooting star

شهاب ثاقب ، ستاره ثاقب ، تير شهاب.

Keyword

Criteria