Farsi Dictionary

Sect

فرقه ، مسلك ، حزب ، دسته ، دسته مذهبي ، مكتب فلسفي ، بخش ، قسمت ، بريدن ، قسمت كردن.

Sectarian

تيره اي ، فرقه اي ، حزبي ، فرقه گراي ، كوته بين.

Sectarianism

فرقه گرايي.

Sectarianize

با احساسات و تعصبات مسلكي اميختن ، فرقه اي كردن.

Sectary

عضو حزب ، فرقه اي.

Section

برش ، مقطع ، برشگاه ، بخش ، قسمت ، قطعه ، دسته ، گروه ، دايره ، قسمت قسمت كردن ، برش دادن.

Section

مقطع ، بخش.

Section crew

دسته كارگران مسلول يك قسمت از راه اهن.

Section gang

دسته كارگران مسلول يك قسمت از راه اهن.

Section hand

كارگرعضو دسته معيني از كارگران راه اهن.

Sectional

بخش بخش ، قطعه قطعه ، بخشي ، محله اي.

Sectionalism

استان گرايي ، طرفداري از محله يا استان بخصوصي.

Sector

(هن.) قطاع دايره ، قسمتي از جبهه ، خط كش رياضي ، ناحيه ، محله ، بخش ، جزء ، تقسيم كردن.

Sector

قطاع ، بخش.

Sector addressing

نشاني دهي قطاعي.

Sectorial

بخشي ، مربوط به قطاع دايره ، برش ، دندان اسياب.

sections

بخش ها

Keyword

Criteria