Farsi Dictionary

Scut

دم كوتاه (خرگوش وغيره).

Scutate

(ج.ش.) پوشيده از فلس هاي بزرگ.

Scutch

تيشه معماري ، شلا ق زدن ، كتك زدن ، پنبه زني كردن ، پهن كردن ، باز كردن.

Scutcheon

(escutcheon=) سپر، سپرحاوي نشان خانوادگي.

Scutcher

(scotcher) تازيانه زن.

Scutellate

سپرمانند، بيضي ، فلس دار، پوشيده از فلس.

Scutellum

سپرچه ، پوشش سپر مانند جانوران ، فلس.

Scuttle

سطل ذغال ، جا ذغالي ، كج بيل ، گام تند، گريز، عقب نشيني ، روزنه ، دريچه ، سوراخ كردن ، بسرعت دويدن ، در رفتن.

Scuttlebutt

بشكه اب عرشه كشتي ، فواره اب اشاميدني.

Scutum

سپر دراز يا تخم مرغي روم قديم ، (تش.) كاسه زانو، (ج.ش.) پوسته استخواني.

Keyword

Criteria