Farsi Dictionary

Scull

پاروي عقب كشتي ، پارو زدن.

Sculler

قايقران.

Scullery

جاي شستن ظروف كثيف اشپزخانه ، اطاق كوچك نزديك اشپزخانه براي نگاهداشتن ظروف وكارد وچنگال ، شربت خانه.

Scullion

شاگر اشپز، پست ، دون ، پادو.

Keyword

Criteria