Farsi Dictionary

Screen

پرده ، پرده سينما، صفحه تلويزيون ، غربال ، ديوار، تخته حفاظ، تور سيمي ، پنجره توري دار، الك كردن ، غربال كردن ، تور سيمي نصب كردن (به در وپنجره)، روي پرده سينمايا تلويزيون نمايش دادن.

Screen

پرده ، روي پرده افكندن ، غربال ، غربال كردن.

Screenable

قابل نمايش بر روي پرده (تلويزيون وغيره).

Screener

غربال چي ، سرند.

Screening

سرند، نمايش بر روي پرده تلويزيون ، ازمايش.

Screenland

(filmdom=) جهان سينما.

Screenplay

نمايشنامه راديويي وسينمايي ياتلويزيوني.

Screenwriter

نويسنده نمايشنامه هاي راديويي وتلويزيوني.

screenshot

تصوير - تصوير از صفحه نمايش

screenshot 

تصوير

Keyword

Criteria