Farsi Dictionary

Scrap

تكه ، پاره ، قراضه ، عكس يا قسمتي از كتاب يا روزنامه كه بريده شده ، ته مانده ، ماشين الا ت اوراق ، اشغال ، جنگ ، نزاع ، اوراق كردن.

Scrap

قراضه ، اوراق ، دورانداختن.

Scrap heap

انبار كالا ي قراضه.

Scrapbook

مجموعه عكسها وقطعاتي كه از كتب مختلف بريده شده ، مجموعه ، مرقع ، دفتر اجناس اوراق.

Scrape

پنجول زدن ، با ناخن و جنگال خراشيدن ، خاراندن ، پاك كردن ، زدودن ، باكهنه ياچيزي ساييدن يا پاك كردن ، تراشيدن ، خراشيدن ، خراش ، اثر خراش ، گير، گرفتاري.

Scraper

خراشنده ، زداينده.

Scrapper

جنگي ، دعوايي ، اوراق كننده.

Scrappiness

پاره پارگي ، اوراق شدگي ، ستيزه جويي ، فتنه جويي.

Scrapple

خوراك مركب از گوشت سرخ كرده وادويه.

Scrappy

پاره پاره ، تكه تكه ، ستيزه جو.

scrapped

اوراق شده - دور انداختن

Keyword

Criteria