Farsi Dictionary

Scare

ترساندن ، چشم زهره گرفتن ، هراسانده ، گريزاندن ، ترسيدن ، هراس كردن ، بيم ، خوف ، رميدگي ، رم ، هيبت ، محل هراسناك.

Scarecrow

مترسك ، لولو، ادمك سرخرمن ، موجب ترس.

Scaremonger

(alarmist=) ادمي كه ايجاد وحشت بيموردكند، ترساننده

Scarer

ترساننده.

Scareup

افتابي كردن ، ظاهر ساختن ، براي مصرف تامين كردن ، بسرعت ساختن.

Scarey

(scary)ترسناك ، ترسان.

scared

ترسيده

Keyword

Criteria