Rug |
قاليچه ، فرش كردن. |
Ruga |
(زيست شناسي) پيچ و خم ، چين و چروك ، تاب خوردگي. |
Rugal |
پيچ و تابدار. |
Rugate |
گوريده ، پيچ و تابدار. |
Rugby |
رگبي (يكنوع توپ بازي). |
Rugged |
ناهموار، زمخت ، نيرومند، تنومند، بي تمدن ، سخت ، شديد |
Ruggedization |
با دوام سازي ، تحكيم. |
Ruggedize |
(درمورد ماشين الا ت) محكم و با دوام ساختن. |
Rugger |
(rose rugosa، rugby=) (گ.ش.) گياهان گل سرخ. |
Rugose |
(زيست شناسي) چين دار، بر چين و چروك ، داراي ركه. |
Rugosity |
چروك خوردگي ، چين چين ، چين و چروك. |
Rugulose |
داراي چين هاي ظريف و كوچك. |