Farsi Dictionary

Rug

قاليچه ، فرش كردن.

Ruga

(زيست شناسي) پيچ و خم ، چين و چروك ، تاب خوردگي.

Rugal

پيچ و تابدار.

Rugate

گوريده ، پيچ و تابدار.

Rugby

رگبي (يكنوع توپ بازي).

Rugged

ناهموار، زمخت ، نيرومند، تنومند، بي تمدن ، سخت ، شديد

Ruggedization

با دوام سازي ، تحكيم.

Ruggedize

(درمورد ماشين الا ت) محكم و با دوام ساختن.

Rugger

(rose rugosa، rugby=) (گ.ش.) گياهان گل سرخ.

Rugose

(زيست شناسي) چين دار، بر چين و چروك ، داراي ركه.

Rugosity

چروك خوردگي ، چين چين ، چين و چروك.

Rugulose

داراي چين هاي ظريف و كوچك.

Keyword

Criteria