Farsi Dictionary

Rota

فهرست اسامي شاگردان يا سربازان ، دادگاه كاتوليكي.

Rotameter

(rotometer) دستگاه مخصوص اندازه گيري جريان اب.

Rotarian

عضو باشگاه روتاري.

Rotary

گردنده ، چرخنده ، ماشين چرخنده.

Rotary

چرخشي ، دوار.

Rotary switch

گزينه چرخشي.

Rotatable

چرخش پذير.

Rotatable

قابل گردش ، ايش دار.

Rotate

محوري ، چرخيدن ، برمحور خود گرديدن.

Rotate

چرخيدن ، دوران كردن.

Rotating

چرخشي ، دوار.

Rotating memory

حافظه چرخشي.

Rotation

چرخش ، دوران.

Rotation

(rotational) چرخش ، دوران ، گردش بدور.

Rotational

(rotation) چرخش ، دوران ، گردش بدور.

Rotational

چرخشي ، دوراني.

Rotational delay

تاخير چرخشي.

Rotational speed

سرعت چرخش.

Rotative

چرخنده ، گردنده.

Rotatory

چرخشي ، دوار، گردشي.

Keyword

Criteria