Farsi Dictionary

Rip

شكافتن ، پاره كردن ، دريدن ، شكاف ، چاك.

Rip current

خيزاب يا موج تجاوز كننده بساحل.

Rip roaring

پر سرو صدا، هيجان انگير.

Riparian

رود كنار، رود كناري ، وابسته بكنار رودخانه ، ساحل رودخانه زي.

Ripe

رسيده ، پخته ، جا افتاده ، بالغ ، چيدني ، پراب.

Ripen

رسيده كردن ياشدن ، عمل امدن ، كامل شدن.

Riposte

(repost)ضربت متقابل و تند، پاسخ تند واماده ، حاضر جوابي ، (درشمشير بازي) ضربت سريع ، جواب ، ضربه متقابل زدن.

Ripper

چاك دهنده.

Ripping

شكافنده ، عالي.

Ripple

موج دار شدن ، داراي سطح ناهموار، بطور موجي حركت كردن ، مانند اب مواج شدن.

Ripple mark

شيارسطح چوب.

Rippler

موجدار.

Riprap

سنگريزه ، سنگچيني بي ترتيب ، صداي وزش باد تند، سنگريزي كردن.

Ripsaw

(نجاري) اره مخصوص برش طولي چوب ، اره كردن.

Ripsnorter

چيز فوق العاده.

Ripsnorting

فوق العاده ، عالي.

Riptide

جريان اب نا مرتب ، جريان اب صدادار.

rip off

پاره کردن

ripe off

رسيده

ripened

ميرسيد

ripening 

رسيدن ميوه

ripped

مست - خمار - معتاد

ripped off

پاره پاره کردن

Keyword

Criteria