Farsi Dictionary

Ret

در معرض رطوبت قرار دادن ، خيس كردن.

Retail

خرده فروشي ، جزءي ، خرد، جز، خرده فروشي كردن.

Retailer

خرده فروش.

Retain

نگاه داشتن ، از دست ندادن ، حفظ كردن.

Retain

ابقا كردن ، نگهداشتن.

Retainer

حكم نگاهداري و ضبط، ملا زم ، مستخدم ، گيره.

Retaliate

تلا في كردن ، تاوان دادن ، عين چيزي را بكسي برگرداندن.

Retaliation

تلا في ، عمل متقابل.

Retaliatory

قصاصي.

Retard

تاخير كردن ، كند ساختن ، معوق كردن ، بتعويق انداختن ، عقب افتاده ، دير كار.

Retardant

عقب انداز.

Retardate

كند ذهن.

Retardation

تاخير، كم هوشي ، عدم رشد فكري ، شتاب منفي.

Retarded

عقب افتاده (از لحاظ هوش و رشد بدني).

Retarder

دير كار، تاخير كننده ، كند ساز، معوق.

Retch

اوغ زدن ، قي كردن.

Rete

صفحه اسطرلا ب ، مقام ، شبكه.

Retention

نگهداري ، نگاهداري ، ابقا، ضبط، حافظه.

Retention

ابقا، نگهداري.

Retention period

دوره ابقا.

Retentive

نگهدارنده ، حافظ، ضبط كننده قابض.

Retentivity

قدرت نگهداري (مغناطيس)، نيروي حفظ.

Retentor

(ج.ش.) عضله نگاهدارنده ، عضله ماسكه.

Reticence

(reticency)خاموشي ، سكوت ، كم گويي.

Reticency

(reticence)خاموشي ، سكوت ، كم گويي.

Reticent

محتاط در سخن ، كم گو.

Reticle

شبكه دوربين نجومي.

Reticular

مشبك ، شبكه اي.

Reticulate

مشبك كردن ، شبكه كردن ، مشبك ، زنبوري.

Reticulation

شبكه بندي.

Reticule

شبكه ، شبكه شطرنجي و امثال ان.

Reticulum

(ج.ش.) نگاري ، شيردان جانور نشخوار كننده ، ساختمان شبكه اي ، شبكه ، (تش.)بافت نگاهدارنده اعصاب ، بافت همبند و مشبك.

Retiform

شبكه وار، مشبك ، زنبوري.

Retina

(تش.- ج.ش.) شبكيه چشم.

Retinaculum

(تش.) بند نگاهدارنده ، بند زير زبان.

Retinal

شبكيه اي.

Retinoscopy

معاينه شبكيه ، شبكيه بيني.

Retinue

همراهان ، خدم وحشم ، ملتزمين ، نگهداري ، حفظ.

Retire

كناره گيري كردن ، استراحتگاه ، استراحت كردن ، بازنشسته كردن يا شدن ، پس رفتن.

Retired

بازنشسته.

Retirement

بازنشستگي.

Retiring

كناره گير.

Retool

مجددا با ابزار تجهيز كردن.

Retort

برگرداندن ، پس دادن ، جواب متقابل دادن ، جواب متقابل ، تلا في.

Retouch

دستكاري كردن ، (درعكاسي) رتوشه كردن.

Retrace

ردپاي چيزي را دوباره گرفتن.

Retract

منقبض كردن ، تو رفتن ، جمع شدن.

Retractable

انكار پذير، جمع شدني ، پس رفتني.

Retractility

قابليت انقباض.

Retraction

استغفار، تو كشيدن ، انقباض ، استرداد.

Retractor

منقبض كننده.

Retral

عقبي ، پسين خلفي.

Retransmission

مخابره مجدد، ارسال مجدد.

Retransmit

دوباره مخابره كردن ، دوباره فرستادن.

Retread

(tread re) روكش كردن لا ستيك ، تاير روكش شده.

Retreat

عقب نشيني كردن ، عقب نشيني ، كناره گيري ، گوشه عزلت ، انزوا، عقب نشاندن ، پس گرفتن ، عقب زدن.

Retrench

قطع كردن ، حذف كردن ، كم كردن ، داراي سنگر موقتي زير زميني كردن ، از نو خندق ساختن ، مستحكم كردن.

Retrenchment

مستحكم سازي ، از نو سنگر سازي.

Retrial

ازمايش مجدد، محاكمه مجدد.

Retribution

كيفر، مجازات ، تلا في ، كيفري ، مجازاتي ، سزا.

Retributive

كيفري ، سزايي.

Retributory

كيفري.

Retrievable

باز يافتني.

Retrieval

بازيابي.

Retrieval

بازيابي.

Retrieval code

رمز بازيابي.

Retrieve

باز يافتن.

Retrieve

بازيافتن ، دوباره بدست اوردن ، پس گرفتن ، جبران كردن ، اصلا ح يا تهذيب كردن ، حصول مجدد.

Retriever

سگ مخصوص يافتن شكار و مجروحين ، بازبياب.

Retro rocket

موشك اضافي فضا پيما كه انرا در جهت مخالف حركت دهد.

Retroaction

پس كردارپس كنش ، عطف بگذشته ، عطف بماسبق ، عمل معكوس.

Retroactive

معطوف به گذشته ، پس كنشي.

Retroactive

عطف به ماسبق.

Retroactivity

عطف بماسبق.

Retrocede

دوباره واگذار كردن ، (طب) از سطح خارج بداخل نفوذ كردن ، (درمورد مرض)عمقي شدن.

Retroflection

(retroflexion)برگشتگي.

Retroflex

برگشتن ، خميدن ، خميده بعقب ، قفا رفتن زبان.

Retroflexion

(retroflection)برگشتگي.

Retrogradation

انحطاط، سير قهقهرايي ، قفاروي ، پس روي.

Retrograde

برگشت دهنده ، انحطاط دهنده ، قفايي ، تنزل كننده ، قهقهرايي ، بقهقرا رفتن ، پس رفتن.

Retrogress

بقهقرا رفتن ، پس رفتن ، برگشت ، ترقي معكوس كردن.

Retrogression

پس رفت ، برگشت ، پس روي ، حركت قهقرايي ، قفاروي.

Retrogressive

برگشت كننده ، قهقرايي ، قفارو، پس رو.

Retrolingual

(تش.) واقع در پشت زبان ، پس زباني.

Retrorse

بطرف پايين و عقب خم شده.

Retrospect

شامل گذشته ، عطف بماسبق كننده ، نگاه به گذشته ، مسير قهقرايي ، پس نگري ، پس نگرانه.

Retrospection

پس نگري ، نگاه به قهقرا.

Retrospective

عطف كننده بماسبق.

Return

بازگشت ، برگشت ، برگرداندن ، برگشتن ، مراجعت كردن ، رجعت ، اعاده.

Return

بازگشت ، مراجعت.

Return address

نشاني بازگشت.

Return code

رمزبازگشت.

Return to zero

با بازگشت به صفر.

Returnable

قابل برگشت ، بازگشتني.

Returnee

بازگشته ، مراجعت كننده ، باز گشت كننده.

retailing

خرده فروشي

retained

حفظ

retaining

حفظ

retell

بازگو

retension

احتباس

retooling

تجهيز شدن - نو شدن تجهيزات

retracement

اصلاحي

Retrieved

بازيابي

retrieving

بازيابي

retro

رو به عقب - حرکت به عقب

retrofit

مقاوم سازي - بهبودسازي - به روز سازي

retrospective

گذشته نگر

retrospectively

به صورت گذشته نگر

retrospectives 

مرور - گذشته نگر

Keyword

Criteria