Farsi Dictionary

Rest

اسايش ، استراحت ، محل استراحت ، اسودن ، استراحت كردن ، ارميدن ، تجديد قوا، كردن ، تكيه دادن ، متكي بودن به ، الباقي ، نتيجه ، بقايا، سايرين ، ديگران ، باقيمانده.

Rest home

(sanatorium=) اسايشگاه.

Rest house

مهمان سرا.

Rest position

استراحتگاه ، موقعيت سكون.

Rest room

استراحتگاه ، مستراح.

Restart

باز اغازي ، شروع دوباره ، باز اغازيدن.

Restart condition

شرط بازاغازي.

Restart instruction

دستور المل بازاغازي.

Restart point

نقطه باز اغازي.

Restate

مجددا بيان كردن ، تصريح كردن ، باز گفتن.

Restatement

بيان مجدد، باز گويي.

Restaurant

رستوران ، كافه.

Restauranteur

(restaurateur)صاحب رستوران ، مهمانخانه دار.

Restaurateur

(restauranteur) صاحب رستوران ، مهمانخانه دار.

Restful

پراسايش.

Resting

راكد، ساكن ، خوابيده ، ايستا.

Restitute

پس دادن ، بحال اول برگرداندن ، اعاده كردن.

Restitution

اعاده ، بازگرداني ، جبران ، تلا في ، ارتجاع.

Restive

كله شق ، رام نشو، بيقرار، سركش ، چموش.

Restless

بي قرار.

Restorable

قابل اعاده.

Restoration

استقرار مجدد، تجديد، بازگرداندن ، استرداد.

Restoration

اعاده ، ترميم.

Restorative

تجديد يا مسترد كننده ، اعاده كننده.

Restore

پس دادن ، بحال اول بر گرداندن ، تعمير كردن ، اعاده دادن ، باز دادن.

Restore

اعاده كردن ، ترميم كردن.

Restorer

اعاده دهنده.

Restrain

جلوگيري كردن از، نگهداشتن ، مهار كردن.

Restrainable

محدود ساختني.

Restrainer

مانع شونده ، فشار دهنده.

Restraint

جلوگيري ، منع ، نگهداري ، خودداري.

Restrict

محدود كردن ، منحصركردن به.

Restrict

محدود كردن.

Restricted

محصور، در مضيقه.

Restriction

تحديد، تضييق ، جلو گيري ، منع ، محدوديت.

Restriction

محدوديت ، تحديد.

Restrictionism

سياست محدوديت.

Restrictive

(طب) داروي پيش گير، جمله يا عبارت حصري يا محدود كننده ، محدود سازنده.

restlessness

بي قراري

restoring

بازسازي

restrained

مهار شده - پايبند

Restraining

محدود

restraints

محدوديت

restrictively

محدود

restructure

بازسازي

Keyword

Criteria