Rest |
اسايش ، استراحت ، محل استراحت ، اسودن ، استراحت كردن ، ارميدن ، تجديد قوا، كردن ، تكيه دادن ، متكي بودن به ، الباقي ، نتيجه ، بقايا، سايرين ، ديگران ، باقيمانده. |
Rest home |
(sanatorium=) اسايشگاه. |
Rest house |
مهمان سرا. |
Rest position |
استراحتگاه ، موقعيت سكون. |
Rest room |
استراحتگاه ، مستراح. |
Restart |
باز اغازي ، شروع دوباره ، باز اغازيدن. |
Restart condition |
شرط بازاغازي. |
Restart instruction |
دستور المل بازاغازي. |
Restart point |
نقطه باز اغازي. |
Restate |
مجددا بيان كردن ، تصريح كردن ، باز گفتن. |
Restatement |
بيان مجدد، باز گويي. |
Restaurant |
رستوران ، كافه. |
Restauranteur |
(restaurateur)صاحب رستوران ، مهمانخانه دار. |
Restaurateur |
(restauranteur) صاحب رستوران ، مهمانخانه دار. |
Restful |
پراسايش. |
Resting |
راكد، ساكن ، خوابيده ، ايستا. |
Restitute |
پس دادن ، بحال اول برگرداندن ، اعاده كردن. |
Restitution |
اعاده ، بازگرداني ، جبران ، تلا في ، ارتجاع. |
Restive |
كله شق ، رام نشو، بيقرار، سركش ، چموش. |
Restless |
بي قرار. |
Restorable |
قابل اعاده. |
Restoration |
استقرار مجدد، تجديد، بازگرداندن ، استرداد. |
Restoration |
اعاده ، ترميم. |
Restorative |
تجديد يا مسترد كننده ، اعاده كننده. |
Restore |
پس دادن ، بحال اول بر گرداندن ، تعمير كردن ، اعاده دادن ، باز دادن. |
Restore |
اعاده كردن ، ترميم كردن. |
Restorer |
اعاده دهنده. |
Restrain |
جلوگيري كردن از، نگهداشتن ، مهار كردن. |
Restrainable |
محدود ساختني. |
Restrainer |
مانع شونده ، فشار دهنده. |
Restraint |
جلوگيري ، منع ، نگهداري ، خودداري. |
Restrict |
محدود كردن ، منحصركردن به. |
Restrict |
محدود كردن. |
Restricted |
محصور، در مضيقه. |
Restriction |
تحديد، تضييق ، جلو گيري ، منع ، محدوديت. |
Restriction |
محدوديت ، تحديد. |
Restrictionism |
سياست محدوديت. |
Restrictive |
(طب) داروي پيش گير، جمله يا عبارت حصري يا محدود كننده ، محدود سازنده. |
restlessness |
بي قراري |
restoring |
بازسازي |
restrained |
مهار شده - پايبند |
Restraining |
محدود |
restraints |
محدوديت |
restrictively |
محدود |
restructure |
بازسازي |