Farsi Dictionary

Res

شي ء ، چيز، شي ء بخصوص ، ماده.

Resalable

قابل فروش مجدد.

Resale

فروس مجدد، حراج مجدد.

Rescale

نقشه كشيدن ، بمقياس كوچكتري ترسيم كردن.

Rescind

باطل ساختن ، لغو كردن ، فسخ كردن.

Rescinder

لغو يا فسخ كننده.

Rescission

(حق.) فسخ ، ابطال.

Rescissory

فسخي.

Rescript

فرمان ، حكم ، دستخط، فتواي پاپ ، رساله.

Rescue

رهايي دادن ، رهانيدن ، خلا صي ، رهايي.

Rescuer

رهادهنده ، مستخلص كننده.

Research

پژوهش ، جستجو، تجسس ، تحقيق ، تتبع ، كاوش ، پژوهيدن ، پژوهش كردن.

Research

پژوهش ، تحقيق ، تتبع.

Researcher

پژوهشگر.

Researchist

پژوهشگر، محقق.

Resect

تراشيدن ، اره كردن ، بريدن.

Resectability

قابليت برش.

Resectable

قطع كردني.

Resection

برش ، قطع.

Reseda

(گ.ش.) اسپرك ، ورث ، رنگ گل اسپرك.

Reseed

دوباره تخم افشاندن ، خود رو سبزشدن.

Resemblance

شباهت ، تشابه ، همانندي ، همشكلي ، مقايسه.

Resemble

شباهت داشتن ، مانستن ، تشبيه كردن ، مانند بودن ، همانند كردن يا بودن.

Resent

منزجر شدن از، رنجيدن از، خشمگين شدن از، اظهار تنفر كردن از، اظهار رنجش كردن.

Resentful

بي ميل.

Resentment

رنجش ، خشم ، غيض.

Reservation

ذخيره ، رزرو كردن صندلي يا اتاق در مهمانخانه و غيره ، كتمان ، تقيه ، شرط، قيد، استثناء ، احتياط، قطعه زمين اختصاصي (براي سرخ پوستان يامدرسه و غيره)

Reserve

پس نهاد، كنار گذاشتن ، پس نهاد كردن ، نگه داشتن ، اختصاص دادن ، اندوختن ، اندوخته ، ذخيره ، احتياط، يدكي ، (درمورد انسان) تودار بودن ، مدارا.

Reserve

از پيش حفظ كردن ، رزرو كردن.

Reserved

رزرو شده ، محتاط، خاموش ، كم حرف ، اندوخته ، ذخيره.

Reserved word

كلمه محفوظ.

Reservist

سرباز يا افسر ذخيره.

Reservoir

مخزن ، اب انبار، ذخيره ، مخزن اب.

Reset

بازنشاندن.

Reset cycle

چرخه باز نشاني.

Reset terminal

(root up)ريشه كن كردن.

Reset to zero

(root out)ريشه كن كردن.

Resetting

بازنشاني.

Resgestae

امور انجام شده.

Reshape

تغيير شكل دادن ، تجديد وضع كردن.

Reshipment

حمل مجدد.

Reshuffle

برزدن ، تجديد سازمان كردن ، تغييرات سازماني دادن.

Reside

اقامت داشتن ، مسكن داشتن ، مقيم شدن.

Reside

مستقر بودن ، اقامت داشتن.

Residence

مقر، محل اقامت.

Residence

محل اقامت ، اقامتگاه.

Residency

محل اقامت ، اقامتگاه ، (طب) اقامت پزشك در بيمارستان براي كسب تخصص.

Resident

مقيم.

Resident

مقيم ، مستقر.

Resident program

برنامه مقيم.

Resident segment

قطعه مقيم.

Residential

مسكوني ، وابسته به اقامت ، قابل سكني ، محلي.

Resider

مقيم.

Residual

رسوبي ، وابسته به رسوب يا باقيمانده.

Residual

پس مانده ، ته نشين ، باقيمانده.

Residual error reat

نرخ خطاي پس مانده.

Residual magnetism

مغناطيس پس ماند.

Residuary

وارث طبقه دوم ، موصي له ، باقي مانده ، رسوبي.

Residue

پس مانده ، تفاله مانده ، قسمت باقي مانده ، فاضل ، زيادتي ، ته نشين.

Residue

مانده ، باقيمانده ، پس ماند، ازاد.

Residuum

تفاضل ، باقيمانده ، پسمانده ، رسوب ، تفاله.

Resign

مستعفي شدن ، كناره گرفتن ، تفويض كردن ، استعفا دادن از، دست كشيدن.

Resignation

استعفا، واگذاري ، كناره گيري ، تفويض ، تسليم.

Resile

انعطاف داشتن ، برگشتن ، به عقب برگشتن ، مرتجع شدن.

Resilience

(resiliency) جهندگي ، حالت ارتجاعي.

Resiliency

(resilience)جهندگي ، حالت ارتجاعي.

Resillient

عدول كننده ، ارتجاعي.

Resin

(resinate) صمغ كاج ، انگم كاج ، راتيانه ، رزين ، صمغ ، با صمغ پوشاندن.

Resinate

(resin) صمغ كاج ، انگم كاج ، راتيانه ، رزين ، صمغ ، با صمغ پوشاندن.

Resinify

تبديل به صمغ يا رزين كردن ، صمغي شدن.

Resinoid

داراي حالت صمغي ، رزيني ، ماده صمغي.

Resinous

صمغي.

Resist

پايداري ، پايداري كردن ، ايستادگي كردن ، استقامت كردن ، مانع شدن ، مخالفت كردن با.

Resistance

پايداري ، ايستادگي ، عايق مقاومت ، مقاومت ، سختي ، مخالفت.

Resistance

مقاومت ، استحكام.

Resistant

مقاوم ، پايدار.

Resister

مقاوم ، پايدارگر.

Resister

(resistor)اسباب مقاوم در برابر برق ، مقاوم.

Resistibility

استعداد مقاومت.

Resistible

قابل مقاومت.

Resistive

مقاومتي.

Resistivity

مقاومت ويژه ، سته ويژه ، قابليت مقاومت ، مقاومت اشيا.

Resistor

(resister)اسباب مقاوم در برابر برق ، مقاوم.

Resistor

مقاومت ، عنصر مقاوم.

Resolute

صاحب عزم ، ثابت قدم ، پا بر جا، مصمم ، ثابت ، تصويب كردن.

Resolution

تحليل ، تجزيه ، حل ، نتيجه ، ثبات قدم ، عزم ، قصد، نيت ، تصميم ، تصويب.

Resolution

تفكيك پذيري ، دقت ، تصميم ، رفع.

Resolve

رفع كردن ، مقرر داشتن ، تصميم گرفتن ، راي دادن.

Resolvent

(طب) محلل ، حلا ل ، جواب ، حل ، حل مسلله.

Resolver

برطرف كننده ، رافع.

Resolving

برطرف سازي ، رفع.

Resonance

تشديد، ايجاد طنين.

Resonance

(درصوت) تشديد، پيچش صدا، طنين.

Resonant

طنين دار.

Resonant

تشديد شده ، طنين دار.

Resonate

تشديد كردن.

Resonate

پيچيدن ، طنين انداختن.

Resonator

مشدد، اسباب ارتعاش.

Resonator

تشديد كننده.

Resorb

دوباره بعليدن ، دوباره جذب كردن.

reschedule

برنامه ريزي مجدد - زمانبندي دوباره

rescheduled

برنامه ريزي مجدد

rescued

نجات

rescuers

نجات دهندگان

researches

تحقيقات

resell

فروش

resellers

نمايندگان فروش

resemblances

شباهت

Resembles

شبيه

Resettlement

اسکان مجدد

resided

اقامت

Residents

ساکنان

residing

ساکن

resigning

استعفا

resilient

ارتجاعی

resolved

حل و فصل

resonates

طنين انداز

resounding

قابل توجهي

resourcefulness

غني

resources

منابع

Respectably

محترمانه

respectfully

با احترام

responses

پاسخ

responsiveness

پاسخ

restlessness

بي قراري

restoring

بازسازي

restrained

مهار شده - پايبند

Restraining

محدود

restraints

محدوديت

restrictively

محدود

restructure

بازسازي

resulting

نتيجه

results

نتايج

résumé 

رزومه

resurface

روکش

resurgence,

تجديد حيات

Keyword

Criteria