Farsi Dictionary

Red

قرمز، سرخ ، خونين ، انقلا بي ، كمونيست.

Red blooded

نيرومند، شهواني.

Red carpet

(مج.) تشريفات و احترامات رسمي.

Red clover

(گ.ش.) شبدرچمني.

Red cross

صليب سرخ.

Red eye

ويسكي ارزان.

Red handed

دست بخون الوده ، درحين ارتكاب جنايت.

Red heat

برافروختگي.

Red herring

(ج.ش.) شاه ماهي سرخ ، موضوع مطرح شده براي فرار از طرح موضوع مورد بحث ، (ز.ع.) پي نخود سياه فرستادن.

Red hot

تفته ، تاب امده ، عصباني ، تازه.

Red letter

با حروف قرمز، مربوط به روزهاي تعطيل و اعياد، مخصوص ايام خوشحالي ، فراموش نشدني.

Red light

چراغ قرمز، چراغ خطر.

Red light district

محله فواحش.

Red lndian

سرخ پوست امريكايي.

Red neck

(درجنوب اتازوني) كارگر دهاتي.

Red oak

(گ.ش.) بلوط دم دار.

Red ocher

(مع.) گل اخري.

Red pencil

عيب گرفتن ، تصحيح كردن.

Red siskin

(ج.ش.) سهره سرخ رنگ امريكايي.

Red tape

نوار باريك قرمز، (مج.) فرماليته اداري.

Red tape

تشريفات زاءد، مقررات دست و پاگير.

Red worm

(bloodworm=) (ج.ش.) كرم ريز سرخ رنگ (Tubifex).

Redact

تنظيم كردن ، دراوردن (بصورت خاصي)، انشاء كردن ، اماده چاپ كردن ، تحرير كردن.

Redaction

ويرايش ، انشاء.

Redactor

سردبير.

Redargue

توبيخ كردن ، متهم ساختن ، تكذيب كردن.

Redbreast

(robin=) پرنده سينه سرخ ، سينه سرخ.

Redbud

(گ.ش.) درخت ارغوان ، گل ارغوان.

Redcoat

سرباز انگليسي (بويژه در جنگ استقلا ل امريكا).

Redd

درست كردن ، مرتب كردن ، رهاساختن.

Redden

قرمز كردن ، قرمز شدن.

Reddish

مايل بقرمز، مايل بسرخي زننده.

Rede

مشورت ، پند، تدبير، مشورت دادن ، حدس زدن ، هدايت كردن ، واقعه ، جريان ، وقوع ، مصلحت.

Redecorate

تزءينات تازه كردن ، مجددا اراستن.

Redecoration

نوارايي.

Rededication

اهدا مجدد، تقديم مجدد.

Redeem

باز خريدن ، از گرو در اوردن ، رهايي دادن.

Redeemable

باز خريدني ، قابل در اوردن از گرو.

Redeemer

فديه دهنده ، رهايي بخش ، نجات دهنده ، باز خريدگر.

Redefine

دوباره تعريف كردن.

Redeliver

از نو نجات دادن ، دوباره مستخلص كردن ، دوباره تحويل دادن.

Redemption

باز خريد، خريداري و ازاد سازي ، رستگاري.

Redemptive

رستگاري بخش ، باز خريدني.

Redemptory

رستگاري بخش.

Redeploy

از منطقه اي به منطقه ديگر اعزام داشتن ، نقل و انتقال دادن.

Redeployment

نقل و انتقال.

Redesign

طراحي مجدد كردن ، سر و صورت ظاهري دادن به.

Redhead

مو قرمز، داراي موي سرخ.

Redintegrate

تجديد شونده ، دوباره مستقر شونده ، دوباره درست كردن ، دوباره بر قرار كردن ، تجديد كردن ، دوباره يكي شدن.

Redirect

بازپرسي از شهود بعد از بازجويي متهم ، دوباره راهنمايي كردن.

Redirection

راهنمايي مجدد.

Redivivus

تولد تازه يافته ، زندگي نو يافته.

Redo

دوباره انجام دادن ، دوباره اتاق را تزءين كرد.

Redolence

بو داشتن ، بو، عطر، خاطرات گذشته.

Redolent

معطر، بودار، حاكي.

Redouble

دوچندان كردن ، افزودن ، دوبرابر كردن.

Redoubt

موضع محصور دفاعي كوچك ، حفاظ استحكامات.

Redoubtable

ترسناك ، موحش ، مستحكم ، سهمناك.

Redound

كمك كردن ، منجر شدن ، لبريز شدن.

Redress

جبران خسارت ، تصحيح ، التيام ، دوباره پوشيدن ، جبران كردن ، فريادرسي.

Redresser

فرياد رس ، مصلح.

Redshank

(ج.ش.) مرغ پا قرمز كرانه زي ، مرغابي.

Redskin

سرخ پوست امريكاي شمالي.

Reduce

كم كردن ، كاستن (از)، تنزل دادن ، فتح كردن ، استحاله كردن ، مطيع كردن.

Reduce

تقليل دادن ، كاستن ، ساده كردن.

Reducer

كاهنده ، تقليل دهنده ، عامل كم كننده ، احيا كننده.

Reducible

تقليل پذير، ساده شدني.

Reductant

(ش.) عامل احيا كننده.

Reductase

(ش.) دياستازي كه موجب تقليل و حل گردد.

Reductio ad absurdum

(م.ل.) تعليق بامر محال.

Reduction

(reductional) اختصار، تبديل ، كاهش ، تقليل ، احيا، احاله.

Reduction

تقليل ، كاهش ، ساده سازي.

Reductional

(reduction) اختصار، تبديل ، كاهش ، تقليل ، احيا، احاله.

Reductive

تقليل دهنده.

Redudancy check

بررسي افزونگي.

Redundancy

افزونگي.

Redundancy

افزونگي ، حشو، سخن ، زاءد، فراواني ، ربع ، اطناب.

Redundant

داراي اطناب ، حشو، افزونه.

Redundant

افزونه.

Redundant code

رمزافزونه.

Reduplicate

دو برابر كردن ، تكرار كردن ، دوچندان ، نسخه دوم ، المثني.

Reduplication

تكرار، دوبرابر كردن.

Reduplicative

تكراري.

Reduviid

(ج.ش.) وابسته بخانواده نيم بالا ن خون اشاك (مثل كنه و غيره).

Redwing

(ج.ش.) باسترك اروپايي.

Redwood

(گ.ش.) درخت غول ، درخت ماموت.

red-handed

در حين ارتکاب جنايت

redacted

آماده انتشار

redeemed

بازخريد

redistribute

توزيع مجدد

Reduced

کاهش

reducing

کاهش

reduplication

تکرار

Keyword

Criteria