Farsi Dictionary

Recur

عود كردن ، تكرار شدن ، دور زدن ، باز رخدادن.

Recurrence

باز رخداد، باز گشت ، رويدادن مجدد، عود.

Recurrenge

برگشت ، عود، وقوع مكرر.

Recurrent

برگردنده ، عود كننده.

Recurrent

عود كننده ، راجعه ، بازگشت كننده ، باز رخدادگر.

Recursion

بازگشت.

Recursive

بازگشتي.

Recursive function

تابع بازگشتي.

Recursive procedure

رويه بازگشتي.

Recursive routine

روال بازگشتي.

Recursive subroutine

زير روال بازگشتي.

Recursivity

بازگشتي بودن ، خاصيت بازگشت.

Recurvate

برگشته ، كج ، داراي راس منحني ، برگشته كردن.

Recurve

برگشته كردن ، كج كردن.

recurring

تکرارشونده - مکرر

Keyword

Criteria