Farsi Dictionary

Radical

ريشه ، قسمت اصلي ، اصل ، سياست مدار افراطي ، طرفدار اصلا حات اساسي ، بنيان ، بن رست ، ريشگي ، (ر.) علا مت راديكال.

Radical sign

علا مت جذر.

Radicalism

گرايش به سياست افراطي ، تندروي و افراط.

radicalize

راديکال

radically

اساسا

Keyword

Criteria